جامعه شناسی بررسی مقایسه ای نابرابری اجتماعی در كردستان ایران و عراق |
دانشگاه تهران
دانشكده علوم اجتماعی
بررسی مقایسه ای نابرابری اجتماعی در كردستان ایران و عراق
با تاكید بر شهرهای مهاباد و سلیمانیه
نگارش:
استاد راهنما: دكتر سید حسن حسینی
استاد مشاور : دکتر رحمت اله صدیق سروستانی
پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته جامعه شناسی
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
چکیده
در این پژوهش ،درصدد بررسی مقایسهای نابرابری اجتماعی در کردستان ایران و عراق با تاکید بر شهرهای مهاباد و سلیمانیه برآمدهایم.نابرابری اجتماعی به تفاوتهایی میان افراد اشاره می کند ،که بر نحوه زندگی آنها ،خاصه بر حقوق ،فرصتها ،پاداشها و امتیازاتی که از آن برخوردارند ،تاثیر دارد.در بررسی فضای مفهومی این متغیر ،آن را به سه بعد نابرابری در وضعیت اقتصادی ،نابرابری در وضعیت سیاسی و نابرابری اجتماعی تفکیک نمودهایم.تلفیقی از آرای وبر ،پارکین و بوردیو برای چارچوب مفهومی فوق ،مناسب تشخیص داده شده است.سوال اساسی ما این است که مهمترین عوامل موثر بر نابرابری اجتماعی در مهاباد و سلیمانیه کدامند؟اهداف ما نیز ارائهی چارچوب تحلیلی مناسبی جهت طرح مسائل اجتماعی کردستان و شناخت مهمترین عوامل نابرابری اجتماعی در کردستان میباشد.روش ما مقایسهای و ابزارهای گردآوری اطلاعات ،مشاهده ،مصاحبهی عمیق و مصاحبهی استانداردیزه است.در سلیمانیه ،تحصیل و در مهاباد ،درآمد مهم ترین عوامل نابرابری اجتماعی به شمار می رود.در کردستان عراق ،در نتیجهی سالها مبارزهی مسلحانه ،زمینهی تحصیل کمتر مهیا شده است.در ایران با تغییر ضوابط دستیابی به مشاغل بالا بعد از انقلاب ،کردها همانند گذشته از این سمتها محروم شدند.زبان کردی در مهاباد به عنوان گونهی پست ،به طور طبیعی آموخته می شود و درگفتگوهای خودمانی ،در ادبیات مردمی و مانند آن کاربرد دارد ،در حالی که زبان کردی در سلیمانیه،به عنوان گونه والا در مدرسه آموزش داده شده و برای تولید ادبیات رسمی در ادارات ،سازمانها ،سخنرانیها و دانشگاهها به کار میرود.اولویت هزینههای دانشجویان در سلیمانیه،گردش و تفریح و وسائل نقلیه و در مهاباد ،خرید کتاب و ظواهر شخصی است.میزان مشارکت در انتخابات و رابطه با حکومت در سلیمانیه بیشتر از مهاباد است.
اصطلاحات کلیدی : نابرابری اجتماعی،طبقهی اجتماعی،قشربندی اجتماعی،انسداد اجتماعی، سرمایهی فرهنگی،دوزبانگونگی.
مقدمه و بیان مسئله
كردها هر زمان در برابر آیینهی تاریخ قرار میگیرند، با دو تصویر خوب و بد كه متفاوت و متضاد از هم هستند ،روبرو میشوند. یك تصویر، كردها را مردمانی رشید، دلاور و مرزدارانی غیور نشان میدهد كه در راه سربلندی و استقلال ایران از هیچ تلاشی فروگذار نكرده و همیشه آمادهی فداكاری و ایثار هستند. از سوی دیگر، گاه همین آیینه از كردها چهرهای خشن، نامهربان و یك تهدید برای امنیت ملی به نمایش میگذارد. كردها در یك چهره نگهبانان كشور و مرز دارانی دلیر هستند كه مرزهای غرب كشور را همچون جان عزیز میدارند و در چهرهی دیگر آشوب طلب و دست به اسلحه نمایانده میشوند. این پارادوكس در به تصویر در آوردن كردها، جایگاه ویژهای به آنها بخشیده است (صوفی مجید پور، 1383: 81).
برای نمونه محمود افشار یزدی در پیوست كتاب «كرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» تألیف رشید یاسمی میگوید كه كردها از نژاد ایرانی هستند و زبان آنها زبانی ایرانی است. لذا كردها در ایران اصولاً احساس دوگانگی با سایر ایرانیان ندارند. در هر حال، ایران یك كشور بیگانه نیست كه كردستان را گرفته و استعمار كرده باشد و هم اكنون كردها بخواهند خود را از آن مستقل نمایند (رشید یاسمی، 1362: 1-250). در مقابل جلائیپور مطالبات كردها را تهدید تمامیت و هویت ایرانی میداند (جلائیّپور، 1370: 8-137).
لذا میبینیم كه با وجود ایرانی بودن كردها، جنبش ملی كرد در این كشور نیز همچون سایر كشورهای حاكم بر كردستان به مبارزه علیه حكومت مركزی اقدام نمودهاند. «طی سالهای بسیار مركز ثقل جنبش ملی كرد مرتباً جابجا شده است. این مركز ثقل از 1925 تا 1934 كردستان تركیه بود. سپس از 1943 تا 1945 كردستان عراق بود و پس از آن در 1946 در جریان تأسیس جمهوری مهاباد به كردستان ایران منتقل شد . . . (كندال، 1372: 4-173). در دهههای 70 و 80 نیز جنبش ملی كرد در ایران فعال بوده است. دلائل این امر و مطالبات كردها چیست؟
یک مطلب دیگر :
گروهی به تحریكات خارجی اشاره نمودهاند. بدین معنی كه مسئلهی كرد را در ایران و سایر كشورهای همسایه از دو جنس متفاوت دانستهاند و ادعا نمودهاند كه، برای ایران «مسئله كرد» وجود ندارد، هر چند در اثر تحریكات خارجی، مانند طغیان شیخ عبیدالله در زمان قاجارها و سمیتقو در زمان پهلوی اول (برونسن، 1374: 9-51) و قاضی محمد (یاسمی، 1362: 250 و جلائیپور، 1370: 2-141) و اوائل انقلاب اسلامی 1357 گاهی برای ایران مسئله ساختهاند. لذا راه حل مسائل كردستان را به عواملی مانند گسترش شبكه ارتباطی، واگذاری پستهای تصمیمگیری در مناطق كردنشین به كردها و گسترش نیروهای نظامی و انتظامی در مناطق كردنشین (جلائیپور ،1370 :2-141) دانستهاند. آنها بعد سیاسی مسئله را نادیده گرفتهاند، در حالی كه كردها در قالب احزاب سیاسی از شورش سمكو و دهه 1940 تاكنون برقراری نظام فدرال یا خود مختار در كردستان، تشكیل پارلمان محلی، تدریس زبان كردی و . . . (كوچرا، بی تا: 198 و مك داول، 1380: 410) را خواستاراند،آنها خواستار تعدیل نابرابری هستند.
بنابراین آنها به ستم ملیای اشاره میكنند كه علیه كردها اعمال میشود. اكثر شاخصهای توسعه قبل (مك داول، 1380: 40-439) و بعد از انقلاب اسلامی 57 (صوفی مجیدپور، 1383: 8-81) حكایت از آن دارند كه كردستان در تمامی شاخصها عقبتر از سایر نقاط ایران میباشد و شكافی بین مركز و كردها پدید آورده است. حتی به نظر میرسد كه در كشور عراق عربی كه كشوری بیگانه برای كردها است، وضعیت كردها به مراتب بهتر از كردها در ایران میباشد و این مسئله كه كردها تنها در ایران استانی به نام خود دارند و . . . با چالش جدی مواجه شده است.
مسئلهی مورد بررسی ما «بررسی مقایسهای نابرابری اجتماعی در كردستان ایران و عراق» با تأكید بر شهرهای مهاباد و سلیمانیه میباشد. تأكید بر عنصر اجتماعی، این واقعیت را آشكار میسازد كه نابرابری ناشی از عوامل طبیعی و زیستی نیز میباشد و در این میان صرفاً عوامل اجتماعی مد نظر ما هستند. در عین حال روابط قدرت و پدید آمدن گروههای سلطه و فرمانبر در سطح نهادی و ساختاری حائز اهمیتاند نه در سطح فردی. بدین معنی كه ساختارها و نهادها در جامعه، موانعی را بر سر راه افراد و گروههای «غیر خودی» برای رسیدن به منابع و فرصتها تعبیه و در عوض آنها را در انحصار گروههای وابسته به خود قرار میدهند: «گروههای پایگاهی با تبعیض قائل شدن بر علیه اغیار آزادی عمل بازار را محدود میكنند» (كوزر و روززنبرگ، 1378: 344).
همانند اكثر مفاهیم جامعه شناختی، نابرابری نیز مفهومی پیچیده بوده و جامعه شناسان تعاریف متفاوتی از آن ارایه دادهاند. اكثر آنها جایگاههای متفاوت افراد و گروهها را در یك موقعیت خاص مد نظر دارند؛ بدین معنی كه كنشگران با توجه به نقشی كه در آن موقعیت ایفا میكنند، جایگاه متفاوتی مییابند: «اگر چه، در اینكه نابرابری به موضوعهایی همچون شكاف بین پولدارها و فقرا یا تفاوت میان فرادستان و فرودستان توجه دارد، توافق نظر وجود دارد، با وجود این نابرابری اجتماعی به طوركلیتر به تفاوتهایی میان افراد اشاره میكند، كه بر نحوه زندگی آنها، خاصه بر حقوق، فرصتها، پاداشها و امتیازاتی كه از آن برخوردارند، تأثیر دارد» (گرب، 1381: 10).
همانطور كه اشاره شد، مهمترین تمایزات مورد نظر ما، نابرابریهای ساختاریاند كه در كنش اجتماعی افراد پدید میآید. بر این اساس ما فرصتها، حقوق و امتیازاتی را كه در دسترسی افراد به امكانات، اختلاف به وجود میآورند، مد نظر قرار میدهیم. در این بررسی با وجود اشتراك زبان، مذهب و فرهنگ مردم شهرهای مهاباد و سلیمانیه به بررسی جایگاه آنها از حیث رابطه با حكومت و انواع بنیانهای نابرابری (جنسی، حزبی و . . .) مبادرت میورزیم. پیش فرض اولیه در این مورد این است كه هر چه رابطه با حكومت بیشتر باشد، بهتر میتوان از اعتبارات و تسهیلات استفاده كرده و در نتیجه نابرابری تعدیل خواهد شد.
تذكر این نكته ضروری است كه «طبقه» در مباحث مربوط به نابرابری اجتماعی در نظریهی ماركس و نئوماركیستها تبلور یافته است. «آنها نابرابری در مالكیت را مادر همه نابرابریهای دیگر میدانند» (تأمین،1373: 136). علاوه بر مفهوم طبقه، مفهوم دیگر كانونی در بحث نابرابری اجتماعی «قدرت» است كه وبر و نئووبریها بدان اشاره نمودهاند. در مباحث اخیر مربوط به نابرابری اجتماعی نیز جامعهشناسانی كه بر مفهوم طبقه تأكید دارند، بازگشتی به آرای ماركس و آنهایی كه بر مفهوم قدرت تأكید كردهاند بازگشتی به آرای وبر داشتهاند. تأكید بر طبقه در بحث نابرابری اجتماعی بیانگر آن است كه ساختار اقتصادی عامل نابرابری بوده و تأكید بر قدرت نشان میدهد كه ماهیت نابرابری اجتماعی ناشی از ساختار سیاسی یا دولت است. در این بحث نیز تاکید ما بر مفهوم قدرت می باشد.بدین دلیل که قابلیت تقسیم بیشتری را نسبت به مفهوم طبقه داشته و امکان شناخت نابرابری های کثرت گرایانه را فراهم می سازد.مارکسیست ها وجود کثرت گرایی و بنیانهای جداگانه قدرت را به غیر از قدرت طبقاتی نادیده گرفته اند.بدون توجه به این امر و ساختار سیاسی یا دولت در کردستان نمی توان تحلیل درستی از مسائل آن ارایه داد.لذا یکی از دلائل شکست احزاب کمونیست در کردستان نیز غفلت از این عنصر و تاکید بر ساختار اقتصادی می باشد.منظور از قدرت به پیروی از گرب (1381: 224)”توانائی های متفاوت در کنترل منابع”می باشد که موجب پیدایش روابط ساختاری و نامتقارن سلطه و فرمانبرداری کنشگران اجتماعی شده است.قدرت به طور معمول به وسیله سه ابزار کلیدی (کنترل بر منابع مادی ،مردم و عقاید)در نظام های اجتماعی به وجود می آید.
ابعاد مسئله مورد بررسی
افراد و گروهها در جامعه وارد روابط متقابل چند سویهای در زندگی روزمره میشوند كه در چارچوب آن، سعی دارند ارادهی خویش را بر دیگران تحمیل نمایند. در این فرایند موازنهی نیروها به چالش كشیده شده و نابرابری پدید میآید. این تمایز ناشی از عوامل متعددی از قبیل سن، جنس، مالكیت، تحصیل، شغل، نژاد و قومیت . . . میباشد كه به صرف بهرهمندی یا عدم بهرهمندی از این امكانات و تعلق یا عدم تعلق به گروهی خاص، در طبقه فرادست یا فرو دست جای میگیرند. ما در این بررسی به چندین عامل توجه میكنیم و اهمیت هر كدام از آنها و نقش شان را در نابرابری اجتماعی مشخص میكنیم.
زبان یكی از این عوامل است. ابراهیم یونسی در مقدمه كتاب كردها اثر کندال در این باره مینویسد: كمك به شكوفندگی و بالندگی زبان و فرهنگ یك گروه قومی نه مایه جدایی آن گروه از زبان اصلی، كه كمك به تحكیم پایههای فرهنگ ملی است. كمك به شكوفایی زبان و فرهنگ گروههای قومی در معنی كمك به رفع جداییها و سردیها نیز هست، چرا كه با درمان این درد در حقیقت زمینهی سردی و جدایی از بین میرود و زمینهی جدیدی برای پیوستگی و نزدیكی بیشتر فراهم میشود (كندال، 1372: 20-19). بر این اساس جایگاه زبان كردی را در زادگاه اصلی آن یعنی ایران و كشور عراق مشخص میكنیم.
شغل نیز یكی از این متغیرها است. با توجه به اهمیت این عامل در سلسله مراتب قشربندی اجتماعی و جایگاه آن در نظریههای بوردیو، لنسكی و پاركین، موقعیت كردها را در سلسله مراتب شغلی در مهاباد و سلیمانیه مشخص میكنیم. تأكید بر این عامل ناشی از وابستگی شدید درآمد به شغل افراد میباشد. «از آنجا كه در هر كشور توسعه یافته و در حال توسعه، سوسیالیست یا با اقتصاد بازاری، درآمد هر كس به نوع شغلش بستگی دارد، ساخت شغلی تا حدی ارائه دهنده شاخص توزیع درآمدها است» (كول، 1365: 37). همچنین نقشی كه هر كس در جامعه ایفا میكند همیشه به صورت یكی از عناصر اساسی و اصلی تمایز طبقاتی بوده و خواهد بود. این نقش به دو صورت قابل تفكیك است:
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-08-10] [ 01:44:00 ب.ظ ]
|