آموزش مهارت های کاربردی




جستجو



 



بخش های اصلی و مرکزی احساس پیوستگی

آنتونوسکی (1987) یک سری از مصاحبه های دقیق و کامل را با طیف وسیعی از افراد آغاز کرد که دارای یک چیز مشترک بودند همه آنها شوکهای عاطفی عمده ای را تجربه کرده بودند و گزارش کرده بودند که بسیار خوب بر آن غلبه کرده بودند، تحلیل و آنالیز این پروتکلها منجر به جداسازی آنها در دو گروه به ترتیب احساس پیوستگی خوب و ضعیف شد. آنتونوسکی (1987) سپس در جستجوی موضوعات مشترک هر دو گروه بود و به طور دایمی قادر به تشخیص سه موضوع اصلی و مرکزی بود که به عنوان بخش های اصلی و مرکزی احساس پیوستگی و قابلیت درک و فهم؛ قابلیت مدیریت و هدفمند بودن دیده بود.

 

2-2-2 قابلیت درک فهم

قابلیت درک و فهم به حدودی اشاره می کند که فرد محرکهای درونی و بیرونی را معقول تر و قابل پیش بینی تر و توضیح پذیرتر درک نماید. به بیان ساده تر، احساس پیوستگی به ادارک و احساسات فرد اشاره می کند که زندگی برای او قابل درک، کنترل پذیرتر و پر معنی است. فردی که به خوبی حس قابلیت درک و فهم در او پرورش یافته است رویدادها را به گونه ای برداشت می کند که در آینده قابل تفسیر و پیش بینی یا به عنوان رویدادی دارای نظم و سازمان دهی و توضیح پذیر می داند حتی هنگامی که آنها غیر قابل پیش بینی هستند (آنتونوسکی، 1987). به عبارت دیگر فرد با حس قوی قابلیت درک و فهم قادر است تا رویدادهای در جهان اطراف خود را منطقی و معقول سازد و بنابراین بهتر با چالشهای پیش رویش مواجه می شود و بر آنها غلبه می کند و فردی با حس ضعیف قابلیت درک و فهم چیزها را به عنوان ضربه گیرهایی از یک رویداد زندگی به رویداد دیگر خواهد دید و در تلاش برای ادغام کردن چالشها در زندگی خود مستأصل خواهند شد و از پا می افتند (آنتونوسکی، 1987). ضرورتاً قابلیت درک و فهم این سوال را بررسی می کند که چرا این اتفاق افتاد؟. فردی با احساس پیوستگی بالا قادر خواهد بود تا توضیح قابل درک از رویدادها را ارایه کند. از طرف دیگر فردی با احساس پیوستگی ضعیف قادر خواهد بود رویدادها را ساختاری قابل درک و فهم دریافت کند.

 

2-2-3 قابلیت مدیریت

دومین بخش حدودی را تعریف می کند که فرد در می یابد منابع در معرض و دسترس فرد برای برآورده کردن تقاضاها و نیازهایی که به وسیله محرک­های فراوان او را احاطه می کنند کافی و مناسب هستند (آنتونوسکی، 1987). اصطلاح در معرض و در دسترس فرد ممکن است به هر دو منابع قابل کنترل (یعنی تحت کنترل فرد) و منابع غیر قابل کنترل (تحت کنترل دیگران) اشاره داشته باشد که فرد احساس کند می تواند روی آنها حساب کند (به آنها متکی باشد) (‌آنتونوسکی، 1987).

به عبارت دیگر فردی با حس بالای قابلیت مدیریت احساس خواهد کرد قادر است از عهده آن برآید  و رویداد با تجربه را مدیریت و کنترل کند و اگر رویدادی مغرضانه و ناروا یا غیر قابل مهار باشد چنین حسی نخواهد داشت. بنابراین، به همین ترتیب این جنبه از احساس پیوستگی این سوال را مورد بررسی قرار می دهد که چگونه می توانم مدیریت کنم؟ فردی با حس بالای قابلیت مدیریت قادر خواهد بود بداند چگونه از عهده رویداد یا تجربه ای از طریق استفاده از منابع در دسترس برآید. فرد با حس پایین قابلیت مدیریت ممکن است نداند چگونه با استفاده از منابع در دسترس از عهده آنها برآیند یا به طور متناوب برای «چگونگی» منابع نداشته باشند.

2-2-4 هدفمند بودن

آنتونوسکی (1987 ) این بخش را به عنوان ارایه عامل انگیزشی یا عامل غیر شناختی می بیند. بنابراین افرادی با احساس پیوستگی بالا از حوزه هایی در زندگی خود صحبت خواهند کرد که برای آنها مهم بودند و هم از لحاظ احساسی و هم در شیوه شناختی برای آنها معقول و منطقی بود. افرادی با احساس پیوستگی ضعیف نشان خواهند داد که هیچ چیز در زندگی آنها مهم و معقول و منطقی نمی باشد. بنابراین، همینطور هدفمندبودن این سوال را مورد بررسی قرار می دهد و « معنی و مقصود این چیست؟» در نتیجه حدودی است که فرد احساس می کند زندگی از لحاظ احساسی معقول و قابل درک است و مشکلات و نیازها و درخواستهایی که زندگی به آنها تحمیل می کنند، ارزش صرف انرژی، مسئولیت پذیری و تعهد و اشتغال دارند. بنابراین چالشهای زندگی به جای اینکه باری بر دوش فرد باشند خوشایند هستند که فرد ترجیح می دهد بیشتر با آنها مواجه شود. به عبارت دیگر فردی با حس بالای هدفمندی مشتاق خواهد بود با چالشها دست و پنجه نرم کند و در رویدادها با تجربیات در جستجوی معنی و هدف است و برای تسلط بر آنها با متانت و بزرگ منشی بهترین کار را انجام خواهد داد(آنتونوسکی 1987).

آنتونوسکی1987، به نقل از تورشیم[1](2001 )مطرح کرده است که احساس پیوستگی ممکن است استرس و سلامت را به سه روش زیر تحت تاثیر قرار دهد.

1- احساس پیوستگی تحت تاثیر  قرار می دهد خواه اینکه محرک به عنوان یک عامل استرس زا به اثبات برسد یا خیر.

2- احساس پیوستگی حدودی را تحت تاثیر قرار می دهد که عامل استرس زا منجر به تنش می شود یا نمی شود.

3- احساس پیوستگی حدودی را تحت تاثیر قرار می دهد که تنش موجب پیامدهای معکوس سلامت می شود.

آنتونوسکی( 1987‌) نشان داد که احساس پیوستگی بالا ممکن است مانع از تنشهای مرتبط با استرس از پیشرفت به سمت مشکلات جسمانی و سلامتی شوند. بر این نکته تاکید می شود که احساس پیوستگی یک سبک خاص مسلط شدن نیست و همچنین مطرح کرده که افراد با احساس پیوستگی بالا احتمالاً استراتژی تسلط را بیشتر انتخاب می کنند که برای پرداختن و مواجهه با عوامل استرس زا موثر است.

[1]- Torshim

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-02-31] [ 11:32:00 ب.ظ ]




 

۲-۳ مبانی نظری نارسایی هیجانی

یکی از مفاهیمی که به تازگی وارد حوزه روانشناسی شده است، نارسایی هیجانی است، این اصطلاح اولین بار توسط سیفنئوس[۱] (۱۹۷۰) جهت مشخص کردن افرادی که فقدان ظرفیت بارز در تشخیص و ابراز کلامی هیجانات بدون علت فیزیکی  دارند ابداع شد. از آن زمان نارسایی هیجانی موضوع پژوهش‌های بسیاری قرار گرفته است. چرا که نارسایی هیجانی می‌تواند به ایجاد مشکلاتی در روابط بین فردی، انطباق با هیجانات مختلف، حوادث استرس آور زندگی آسیب پذیری بیشتر فرد در برابر آنها منجر شده، به علاوه می‌تواند در استفاده از مکانیزم های مقابله‌ای ناکارآمد احتمال گرایش به سوء مصرف مواد و الکل را افزایش دهد (ون رسوم و همکاران به نقل از فاتحی نیا، ۱۳۸۸).

نارسایی هیجانی به یک سبک شناختی-عاطفی اشاره دارد که نتیجه آن اختلال خاص در بیان و پردازش هیجانات است. ولی معنای حقیقی آن «پریشانی در توصیف کلامی احساسات» است (کتلین[۲]، ۱۹۹۸، ترجمه عباس بخشی پوررودسری و شهرام محمدخانی، ۱۳۸۱). نارسایی هیجانی سازه شخصیتی است که با فقدان خیالپردازی، ظرفیت کم برای افکار سمبولیک و ناتوانی برای تجربه و بیان هیجانات مثبت مشخص می‌شود. نارسایی هیجانی به حالتی اطلاق می‌شود که در اثر آن فرد در درک پردازش و هیجانات خود مشکل دارد (سیفنئوس، ۱۹۷۳).

ویژگی اصلی نارسایی هیجانی عبارتند از: ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی هیجان‌های شخص، فقر شدید تفکر نمادین که آشکارسازی بازخوردها، احساسات، تمایلات وسابق‌ها را محدود می‌کند، ناتوانی در بکارگیری احساسات به عنوان علایم مشکلات هیجانی، تفکر انتفاعی در مورد واقعیت‌های که اهمیت بیرونی، کاهش یادآوری رویاها، دشواری در تمایز بین حالت‌های هیجانی و حس‌های بدنی فقدان جلوه‌های عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی (تول میدا گلیاورویمر[۳]، ۲۰۰۵). بحث پیرامون اینکه آیا نارسایی هیجانی یک صفت با ثبات شخصیتی است و یا یک پدیده وابسته به حالت که بطور عمده به سطح افسردگی مرتبط است، چالش‌های زیادی را بین پژوهشگران برانگیخته است. مطالعات بالینی نشان می‌دهد که همزمان با کاهش افسردگی ، نارسایی هیجانی نیز کاهش می یابد، با این حال تیلور و بگبی[۴] بیان داشته اند که بین صفات مطلق و ثبات نسبی در زمینه صفات شخصیتی تفاوت وجود دارد.

فوکونیشی[۵] و همکاران(۱۹۹۷) گزارش کردند که در مطالعه دانشجویانی که دارای تجربه‌ی مراقبت مادری ضعیف بودند، آزمودنی‌ها، مخصوصا در زمینه دشواری احساسات، ویژگی‌های نارسایی هیجانی را نشان دادند. کریمر[۶] و لودر[۷] (۱۹۹۵) معتقدند که دلبستگی ناایمن می‌‌تواند فراگیری چگونه احساس کردن را با شکست مواجه کند و زمینه را برای ابتلا به نارسایی هیجانی هموار سازد. نارسایی هیجانی، ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان‌ها[۸] (بگبی و تیلور، ۱۹۹۷؛تیلور، ۲۰۰۰؛تیلور و بگبی، ۲۰۰۰؛ لبن، آهرن، شواتز و کاسیناک، ۱۹۹۷)، سازه ای است چند وجهی مشکل از دشواریدر شناسایی احساسات[۹] و تمایز بین احساسات و حس‌های بدنی مربوط به انگیختگی هیجانی؛ دشواری در توصیف احساسات[۱۰] برای دیگران؛ قدرت تجسم محدود که با قلت خیالپردازی‌ها مشخص می‌شود؛ سبک شناختی عینی (غیر تجسمی)، عمل‌گرا و واقعیت مدار یا تفکر عینی[۱۱] (تیلور و بگبی، ۲۰۰۰؛ سیفنئوس، ۲۰۰۰). افراد مبتلا به نارسایی هیجانی، حس‌های بدنی[۱۲] بهنجار را بزرگ می‌کنند، نشانه‌های بدنی انگیختگی هیجانی[۱۳] را بد تفسیر می‌کنند، درماندگی هیجانی[۱۴] را از طریق شکایت‌های بدنی[۱۵] نشان می‌دهند، و در اقدامات درمانی نیز به دنبال درمان نشانه‌های جسمانی هستند (تیلور، پارکر، بگبی و اکلین، ۱۹۹۲).

شواهد متقاعد کننده‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه نارسایی هیجانی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی همزمان با بهبودی افسردگی آنها کاهش می‌یابد اما با این وجود تفاوت نسبی در نمرات نارسایی هیجانی این افراد در طول زمان ثابت می‌ماند. نتایج حاصل از یک مطالعه پیگیری پنج ساله بر روی نمرات نارسایی هیجانی در مبتلایان به افسردگی حاکی از ثبات نسبی نمرات نارسایی هیجانی بود.ثبات نسبی سازه‌ای شخصیتی اندازه‌گیری شده و توانایی آن در پیش‌بینی تغییرات خلقی در راستای حمایت از این فرضیه است که بخش اعظم تفاوت‌های بین فردی در زمینه ابعاد شخصیتی منعکس کننده تفاوت‌هایی است که در زمینه صفات شخصیتی وجود دارد نه منعکس کننده تفاوت‌های موجود در زمینه عواطف وابسته به حالت و بطور کلی عقیده مبرا نیست که نارسایی هیجانی عامل خطرساز برای بسیاری از اختلالات روانپزشکی است، زیرا افراد مبتلا به این عارضه بسیار تحت فشار همبسته‌های جسمانی هیجانی هستند که به کلام در نمی‌آیند. این نارسایی مانع تنظیم هیجانات شده، سازگاری موفقیت‌آمیز را مشکل می‌سازد. نارسایی هیجانی واژه‌ای یونانی است که به معنای نبود واژه برای ابراز هیجان‌ها است (وینگر هوتیس[۱۶]، نیکلیک[۱۷]و دنولت[۱۸]، ۲۰۰۸).

[۱]- Sifneos

[۲]- Kathlee

[۳]- Tull,Medaglia&Romer

[۴]- Taylor and Bagby

[۵]- Fukunishi

[۶]- Kraemer

[۷]- Loader

[۸]- regulation of emotions

[۹]- difficulty identifying fellings

[۱۰]- difficulty describing fellings

[۱۱] - extemally oriented thinking

[۱۲] - bodily sensations

[۱۳]- emotional arousal

[۱۴] - emotional distress

[۱۵]- Bodily complaints

[۱۶]- Vinger hotis

[۱۷] - Niklyt

[۱۸]- Denolet

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ب.ظ ]




رابطه احساس پیوستگی و شادکامی و متغیرهای مربوطه

احتشام زاده و همکاران(1389)، در پژوهشی که با هدف بررسی رابطه بین متغیرهای احساس پیوستگی و عملکرد شغلی با میانجیگری راهبردهای مقابله و سلامت عمومی بر روی 244 نفر از کارمندان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز انجام دادند به این نتیجه رسیدند که احساس پیوستگی هم به واسطه ی راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و مساله مدار و سلامت عمومی و هم به طور مستقیم با عملکرد شغلی رابطه دارد. به عبارت دیگر احساس پیوستگی از طریق راهبردهای مقابله ای و سلامت عمومی به عنوان میانجی، می­تواند تاثیرگذاری بیشتری بر عملکرد شغلی داشته باشد.

شریف و آقایوسفی (1389)، در پژوهشی که با عنوان تعیین رابطه بین احساس پیوستگی و بهزیستی روانی در 400 نفر از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران انجام دادند نتایج نشان داد که احساس پیوستگی نقش مهمی در بهزیستی روانی دارد. با بالا رفتن احساس پیوستگی دانشجویان احساس خوشبختی و رضایت از زندگی را بیشتر تجربه می­کنند.

 

آذر کیامرثی و رضا ایل بیگی (1390)، در پژوهشی که به بررسی ارتباط احساس پیوستگی و نارسایی هیجانی با رضایت از زندگی در دانش آموزان دختر دارای ADHD پرداختند به این نتیجه رسیدند که احساس پیوستگی با رضایت از زندگی در دانش آموزان دارای نشانه های ADHD رابطه مثبت معناداری دارد. همچنین مؤلفه های قابل درک بودن و کنترل پذیری با رضایت از زندگی رابطه مثبت معنی داری داشتند ولی مؤلفه های معنی دار بودن با رضایت از زندگی رابطه معنی دار نداشت.

صبری نظرزاده و همکاران (1390)، در پژوهشی که با عنوان رابطه علمی احساس پیوستگی و سخت کوشی روانشناختی، راهبردهای مقابله ای و سلامت روان بر روی 405 زن ساکن در شهرستان اهواز انجام دادند نتایج و یافته ها نشان داد که احساس پیوستگی و سخت کوشی نقش تعیین کننده ای در سلامت روان دارند.

عباس ابوالقاسمی، فاطمه زاهد، دکتر ترجمانی (1387)، در پژوهشی که به بررسی ارتباط احساس پیوستگی و تیپ شخصیتی D با تندرستی در افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری پرداختند به این نتیجه رسیدند که احساس پیوستگی و تیپ شخصیتی  Dبا تندرستی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری رابطه­ی معنی داری دارند.

دراگست، اید، نیگارد، بوندوک، نورت و دوناتویگ[1] (2009)، در پژوهشی نشان دادند که احساس پیوستگی با کارکردهای اجتماعی و تندرستی جسمانی رابطه مثبت دارد.

اوچیال، دایتو و آوکی[2] (2011)، در در پژوهشی که به منظور بررسی رابطه بین احساس پیوستگی و سبک زندگی در کارگران میانسال ژاپنی ( 412 نفر زن و 206 نفر مرد )انجام شده است یافته های پژوهش نشان داد افرادی که احساس پیوستگی بالاتری داشتند سطح رضایت مندی بیشتری را در زندگی از خود نشان می دادند و همچنین چنین شرکت کنندگانی به طور چشمگیری سطوح پایین تر استرس های روزانه را تجربه کرده بودند.

کارین، آلبر کسیتن و کارنستروم[3] (2003)، در پژوهش به منظور بررسی رابطه بین عوامل روان شناختی (تجارب استرس زا، حمایت اجتماعی و ویژگیهای شخصی) با شادکامی، به بررسی این متغیرها در 877 نوجوان نروژی که در طرح سازمان بهداشت جهانی به منظور ارتقای سلامت مدارس شرکت کرده بودند، پرداختند. نتایج نشان داد که خود – اثربخشی کلی، قوی ترین پیش بینی کننده برای تمایز شادترین شاگردان و ناشادترین آنها بود در رابطه با حمایت اجتماعی، نتایج نشان داد که حمایت اجتماعی از جانب معلمان و همسالان با شادکامی رابطه مثبت دارد. ولی میزان این رابطه در معلمان بالاتر بود؛ یعنی حمایت اجتماعی از سوی معلمان در پیش بینی شادکامی در مقایسه با همسالان، اهمیت بیشتری داشت.

در پژوهشی که کش و لابیومیرسکی[4] (2006)، انجام داده اند، به این نتیجه رسیدند که کنترل سلامت، برقراری ارتباط، جدایی، اوقات فراغت، مذهب و تلاش برای ایجاد شادکامی از عوامل پیش بینی کننده شادکامی به شمار می رود.

مونز و نورکوال[5] (2006)، در پژوهشی دریافتند که احساس پیوستگی بر بهبود کیفیت زندگی و تندرستی بیماران مزمن تاثیر زیادی دارد.

پژوهشی که پلانت و لی[6] (2002)، انجام دادند به این نتیجه رسیدند که احساس پیوستگی با بهزیستی روانشناختگی و جسمی و عوامل شخصیتی مانند خوش بینی، عزت نفس و احساس تسلط رابطه مثبت دارد.

گلدمن[7] (1995)، طبق شواهد پژوهشی افرادی که احساس پیوستگی بیشتری دارند از لحاظ جسمانی سالمتر و استرس و اضطراب کمتری را تجربه می کنند از این رو احساس پیوستگی می تواند رضایت از زندگی را بالا ببرد.

سومینن، هلینیوس، بلومرگ، اوتلاوکوسکن وو[8] (2001)، در پژوهشی نتیجه گیری کردند که احساس پیوستگی قوی تری پیش بینی کننده وضعیت جسمی و میزان تندرستی زنان و مردان است.

[1] - Drageset , Eide , Nygaard , Bondevik , Nortvedt & Natving

[2] - Ochial , Daitou , Aoki

[3]-Karin , Albreksten & Qvarns trom

[4] -Tkash & Lyubomirsky

[5] - Moons & Norekval

[6] - Planetvaly

[7] - Goldman

[8] - Suominen , Helenius , Blomberg , Uutela & Koskenvuo

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ب.ظ ]




۸ ارزیابی حمایت مالی

بدون شک، ارزیابی تاثیر حمایت مالی، حوزه­ایی است که تحقیقات حمایت مالی هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ کیفیت سالهای زیادی نیست که به آن توجه کرده است. تاثیر حمایت مالی روی آگاهی و  در یک مقدار بزرگتر  انتقال وجهه (تصویر) بیشترین توجه آکادمیک را به خود جلب کرده است. همیشه نتایج ثابت نیستند، اما امروزه دانش درباره سطوح آگاهی و عوامل تاثیر گذار در آگاهی به طور غیر قابل مقایسه ایی بیشتر از سالهای پیشین هستند. بیشتر مواقع، تکنیک­های ردیابی برای ارزیابی اثرات حمایت مالی استفاده کرده­اند. کمتر از یک چهارم مطالعات تجربی هستند (بجورن،۲۰۱۱).

شرکت­ها تلاش کرده­اند تا تاثیر حمایت مالی را بوسیله بازنگری ارقام فروش، وجهه(تصویر) موافق حامیان مالی، و آگاهی شان از حامیان مالی یا علامت­های تجاری؛ اندازه­گیری کنند.  به هر حال، به نظر نمی­رسد شرکت­ها تلاش­های حمایت مالی شان را به طور مؤثر اندازه­گیری کنند. هفلر[۱] در سال ۱۹۹۴ تخمین زده که کمتر از ۲۵% حامیان مالی رویدادهای بزرگ می­دانند چطور به طور مؤثر حمایت­های مالی را در حوزه­های رویدادهای اجتماعی جهانی بکار ببرند. همچنین مک کارویل، فلود و فروتس[۲] (۱۹۹۸) نتیجه گرفتند که به دلیل مهارت و سختی اندازه گیری تاثیر حمایت­های مالی روی مصرف کنندگان، شرکت­ها یک شغل مؤثر برای ارزیابی تاثیر درگیری حمایت مالی را هدایت نمی­کنند(اینجو،۲۰۰۴).

برای حامیان مالی و مدیران بسیار تعیین کننده است که نشان دهند نتایج سرمایه­گذاریشان در طرح‌های حمایت مالی را (برای بررسی موفقیت هر نوع حمایت مالی) ارزیابی می­کنند. به عنوان یک نتیجه، شرکت­ها از سازمان دهنده­­گان رویداد می­خواهند تا به طور مؤثرتر دلارهای حمایت مالی را به منظور به حداکثر رساندن خط کف شرکت[۳]؛ اداره کنند(آرتور، اسکات، وودز و بوکر[۴]؛ ۱۹۹۸) (اینجو،۲۰۰۴).

تاثیر حمایت مالی می­تواند بوسیله بازنگری ارقام فروش و یا تأثیر مراودات[۵]، وابسته به اهداف شرکت‌ها؛ اندازه­گیری شده باشند (مارشال و کوک[۶]، ۱۹۹۲). مینگهام (۱۹۹۱) پنج روش عمده اندازه گیری تاثیر حمایت مالی را پیشنهاد کرد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

  • (الف) اندازه گیری سطح نمایش/ پوشش رسانه ای کسب شده؛
  • (ب) اندازه گیری اثرات مراودات درگیری حمایت مالی[۷] ، که شامل اندازه گیری سطح آگاهی، نگرش­ها، و تغییرات ادراک با توجه به حامیان مالی/ حمایت مالی؛ می­شود؛
  • (ج) اندازه گیری کارایی[۸] فروش؛
  • (د) نظارت بازخورد خارجی؛
  • (ه) تجزیه تحلیل هزینه­ سود ؛

اهمان[۹] (۲۰۰۲) پیشنهاد می­کند که یک شرکتی که آرزو دارد ترقی کند نمایه رسانه­ایش، باید موفقیت­هایش را در روزنامه­ها، مجلات، و دیگر مکان­ها در طول و بعد از نمایش؛ دنبال کند. نویسنده احساس می­کند که یک شرکت آرزو کننده برای افزایش رابطان فروش باید تعداد افراد عبور کننده از جایگاهش، تعداد آنهایی که واقعاً خرید می­کنند، و مقایسه ارقام با زمانی که شرکت حامی ­مالی نبود را دنبال کند. اگر ارزیابی مستقیماً بر اساس اهداف بیان شده از حمایت مالی انجام شود حامی ­مالی بهترین بهره را خواهد برد (اینجو،۲۰۰۴).

همچنین باز­شناسی و فراخوانی حامی­ مالی به عنوان یک درجه معینی از کارایی حامی ­مالی استفاده شده است. بازشناسی و فراخوانی شامل اندازه­گیری توانایی مصرف کننده در فراخوانی و بازشناسی یک حامی ­مالی در ادامه یک رویداد است (کورنول و همکاران[۱۰]، ۲۰۰۵). فراخوانی و بازشناسی حامی­ مالی بر اساس فرضیه نمایش ­- انحصاری[۱۱] است (زاجونک[۱۲]، ۱۹۶۸) که ادعا می­کند  نمایش مداوم در یک محرک، یک پاسخ مؤثر تولید خواهد کرد (هایدی،۲۰۰۷).

 

[۱] Heffler

[۲] McCarville, Flood, and Froats

[۳] corporate bottom line

[۴] Arthur, Scott, Woods, & Booker

[۵] communication

[۶] Marshall & Cook

[۷] communication effects of sponsorship involvement

[۸] effectiveness

[۹] Ehmann

[۱۰] Cornwell et al

[۱۱] mere-exposure hypothesis

[۱۲] Zajonc

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ب.ظ ]




فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                              صفحه

چکیده………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱

فصل اول: مقدمه و معرفی

۱-۱٫ مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۳

۱-۲٫ بیان مساله………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵

۱-۳٫ اهمیت و ضرورت تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۷

۱-۴٫ اهداف تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۹

۱-۴-۱٫ هدف کلی………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۹

۱-۴-۲٫ اهداف اختصاصی………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۹

۱-۵٫ سوالات تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۰

۱-۶٫ قلمرو تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۱

۱-۷٫ محدودیت تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۱

۱-۸٫ تعریف واژه ها و اصطلاحات………………………………………………………………………………………………………………………۱۱

فصل دوم: مبانی نظری تحقیق

۲-۱٫ بازاریابی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۵

۲-۲٫ بازایابی ورزشی ………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۶

۲-۳٫ حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۷

۲-۴٫ مزایا و اشکالات حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۲۰

۲-۵٫ حمایت مالی در ورزش………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۲۱

۲-۶٫ فاکتورهای کمک کننده به رشد بالای هزینه­های صرف شده در حمایت ­های مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۲۳

۲-۷٫ اهداف حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۲۴

۲-۸٫ ارزیابی حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۲۸

۲-۹٫ حمایت مالی با تبلیغات متفاوت است………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۰

۲-۱۰٫ تمایز حمایت مالی از مراودات ترویجی دیگر………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۱

۲-۱۱٫ تفکیک حمایت مالی از تکنیک­های ترویجی و مراوداتی دیگر………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۲

۲-۱۲٫ فروش حضوری………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۴

۲-۱۳٫ پیشبرد فروش………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۴

۲-۱۴٫ تصویر و بازاریابی هیجانی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۵

۲-۱۵٫ رسانه های گروهی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۶

۲-۱۶٫ پوشش رسانه ای و در هم ریختگی حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۶

۲-۱۷٫ علامت های تجاری………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۷

۲-۱۸٫ مروری بر پیشینه تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۴۰

فصل سوم: روش شناسی تحقیق

۳-۱٫ روش تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۵

۳-۲٫ جامعه و نمونه آماری و روش نمونه گیری………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۵

۳-۳٫ روش اجرای کار………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۶

۳-۴٫ ابزار پژوهش………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۶

۳-۵٫ ساختار پرسشنامه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۶

۳-۶٫ روایی و پایایی پرسشنامه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۷

۳-۷٫ روش تجزیه و تحلیل داده ها………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۷

۳-۸٫ تعاریف عملیاتی واژه های تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۷

فصل چهارم: یافته های تحقیق

۴-۱٫ یافته های توصیفی تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۰

۴-۱-۱٫ توصیف وضعیت سنی گروه مورد مطالعه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۰

۴-۱-۲٫ توصیف جنسیت گروه مورد مطالعه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۱

۴-۱-۳٫ توصیف وضعیت تحصیلیات گروه مورد مطالعه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۲

۴-۱-۴٫ توصیف وضعیت سازمان نمونه آماری………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۳

۴-۱-۵٫ توصیف وضعیت تمایل به حمایت  در حوزه های مختلف ورزشی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۴

۴-۱-۶٫ توصیف وضعیت تمایل به حمایت  در بخش های مختلف ورزشی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۵

۴-۱-۷٫ توصیف وضعیت گستره فعالیت های سازمان مورد مطالعه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۶

۴-۱-۸٫ توصیف وضعیت سازمان های مورد مطالعه بر حسب تعداد کارکنان………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۷

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

۵-۱٫ خلاصه تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۷۸

۵-۲٫ بحث و نتیجه گیری………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۸۱

۵-۳٫ پیشنهادات برخاسته از تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۸۴

۵-۴٫ پیشنهادات برای تحقیقات آینده………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۸۵

منابع

منابع فارسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۸۷

منابع انگلیسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۹۰

 

پیوست ها………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۹۶

چکیده انگلیسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۹۹

 

 

فهرست جداول

عنوان                                                                                                                              صفحه

جدول ۴-۱٫ توصیف وضعیت سنی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۰

جدول۴-۲٫ توصیف تحصیلات نمونه آماری………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۲

جدول ۴-۳٫ توصیف وضعیت سازمانی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۳

جدول ۴-۴٫ توصیف وضعیت تمایل به حمایت………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۴

جدول ۴-۵٫ توصیف وضعیت حمایت در بخش های مختلف………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۵

جدول ۴-۶٫ توصیف وضعیت گستره فعالیت سازمان ها………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۶

جدول ۴-۷٫  توصیف وضعیت تعداد کارکنان………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۷

جدول ۴-۸٫ سوال اول تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۸

جدول ۴-۹٫ سوال دوم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۰

جدول ۴-۱۰٫ سوال سوم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۱

جدول ۴-۱۱٫ سوال چهارم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۲

جدول ۴-۱۲٫ سوال پنجم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۳

جدول ۴-۱۳٫ سوال ششم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۴

جدول ۴-۱۴٫ سوال هفتم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۵

جدول ۴-۱۵٫ سوال هشتم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۶

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:30:00 ب.ظ ]