لطفا صفحه را ببندید
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده درج نمی شودتکه هایی از متن به عنوان نمونه :مقدمهالف) طرح مسئله و بیان پرسش های اصلیاصل لزوم قراردادها از اصول مسلم حقوقی و فقهی است که اکثر نظامهای حقوقی آن را پذیرفتهاند. به موجب این اصل قرارداهایی که در میان دو طرف منعقد میگردد، لازمالاتباع است و در صورتی که هر یک از طرفین از انجام تعهدات خویش خودداری نماید، طرف مقابل میتواند اجبار وی را بر وفای به تعهدات از حاکم بخواهد و علاوه بر این حق دارد جبران خسارتهای به وجود آمده را مطالبه نماید. این اصل در مواد متعددی از قانون مدنی به طور صریح یا ضمنی تأیید شده است که به برخی از آنها اشاره میشود.مادهی 219 ق.م: «عقودی که بر طبق قانون واقع شده باشد بین متعاملین و قائم مقام آنها لازمالاتباع است . . .».
مادهی 221 ق.م: «اگر کسی تعهد اقدام به امری را بکند یا تعهد نماید که از انجام امری خودداری کند در صورت تخلف مسئول خسارت طرف مقابل است».مادهی 227 ق.م: «متخلّف از انجام تعهد وقتی محکوم به تأدیهی خسارت میشود که نتواند ثابت نماید که عدم انجام به واسطهی علت خارجی بوده است که نمیتوان مربوط به او نمود».مادهی 237 ق.م: «هرگاه شرط در ضمن عقد شرط فعل باشد اثباتاً یا نفیاً کسی که ملتزم به انجام شرط شده است باید آن را بجا بیاورد و در صورت تخلف طرف معامله میتواند به حاکم رجوع نموده تقاضای اجبار به وفای شرط بنماید».مادهی 376 ق.م: «در صورت تأخیر در تسلیم مبیع یا ثمن ممتنع اجبار به تسلیم میشود».مادهی 476 ق.م: «موجر باید عین مستأجره را تسلیم مستأجر کند و در صورت امتناع موجر اجبار میشود . . .». از این رو است که حقوقدانان گفتهاند: اثر اصلی قرارداد، پیدایش وظیفهی قانونی بر اجرای عمل مثبت یا منفی مورد قرارداد است[1].بر اساس مواد مذکور و سایر مواد مشابه میتوان چنین نتیجه گرفت که در حقوق ایران هنگام امتناع متعهد از وفای به عهد، نخستین ضمانت اجرا، الزام متخلف بر اجرای اصل قرارداد است. اگر متعهد متخلف را که علاقهای به اجرای قرارداد نشان نمیدهد، نتوان ملزم به اجرای تعهد خویش کرد، تکلیف و تعهد در روابط حقوقی و اجتماعی،
یک مطلب دیگر :
مزاياي بانکداري الکترونيکي"پایان نامه درباره رضایت مشتریان
مفهوم خود را از دست خواهد داد[2].
لازمالاتباع بودن عقد تنها در آثار جدیدالتألیف مورد تأکید قرار نگرفته، بلکه این مطلب از دیرباز در کتب فقهی مورد توجّه بوده است. مرحوم شیخ طوسی از فقهای متقدم میگوید: «هرگاه طرفین قرارداد بگویند به شرطی تسلیم میکنم که طرف مقابل تسلیم کند؛ یعنی بایع بگوید: مبیع را تسلیم نمیکنم تا ثمن را دریافت کنم و مشتری بگوید: ثمن را تحویل نمیدهم تا مبیع را تحویل نگیرم؛ نظر اصح آن است که حاکم باید بایع را بر تسلیم مبیع مجبور کند و آنگاه مشتری را بر تسلیم ثمن ملزم نماید»[3].مرحوم محقق حلی نیز میگوید: «مقتضای اطلاق عقد تسلیم مبیع و ثمن است. پس اگر هر دو امتناع ورزند، مجبورشان میکنند. و اگر یک طرف امتناع کند، همو را مجبور میسازند»[4].مرحوم علامه حلی نیز به عنوان یک حکم کلی بیان میدارد: «اصل در بیع لزوم است. زیرا شارع آن را وضع کرده و قرار داده است تا افاده نقل ملک نماید. و غرض از این قرارداد تمکن هر یک از دو طرف عقد بر تصرف نسبت به مالی است که به آنها منتقل شده. و این به انجام نمیرسد مگر با لزوم عقد»[5].در این مسئله تفاوتی میان تعهد به انجام امور مادی یا تعهد به عمل حقوقی نیست. لذا اگر موضوع تعهد انجام یک امر مادی نظیر ساخت یک باب منزل برای متعهدله باشد، دادگاه وی را ملزم به احداث آن کرده یا به متعهدله اجازه میدهد با هزینه متعهد، آن را احداث کند. چنانکه مادهی 222ق.م نیز میگوید: «در صورت عدم ایفاء تعهد . . . حاکم میتواند به کسی که تعهد به نفع او شده است اجازه دهد که خود او عمل را انجام دهد و متخلّف را به تأدیهی مخارج آن محکوم نماید».و چنانچه موضوع تعهد عمل حقوقی نظیر تعهد به فروش یک دستگاه اتومبیل معیّن باشد متعهد را ملزم به فروش اتومبیل و انتقال سند آن به نام متعهدله میکنند.اگرچه آنچه تا کنون بیان شد بسیار روشن به نظر میرسد، تا جایی که به یک اصل مورد پذیرش بدل گردیده، امّا در برخی فروض با چالشهای فراوانی روبهرو است. یکی از این فرضها جایی است که موضوع تعهد- به طور مستقیم یا غیرمستقیم- خودداری از انجام یک عمل حقوقی باشد، ولی متعهد برخلاف تعهد خود اقدام به عقد قرارداد با شخص ثالث میکند و با این کار در واقع اجرای عین تعهد را که از مفاد قرار ناشی شده است، غیرممکن میسازد. این فرض، اختلافات فراوانی را میان حقوقدانان ایجاد کرده و رسیدن به اتفاق نظر و اجماع را میان آنان دچار چالشها و دشواریهای بسیاری ساخته است. به عنوان نمونه وقتی شخصی، متعهد میشود که یک قطعه زمین معیّن را به دیگری بفروشد، در واقع به طور غیرمستقیم تعهد کرده است که زمین مزبور را به اشخاص دیگر نفروشد. امّا برخلاف این تعهد غیرمستقیم و پیش از عقد بیع و انتقال سند زمین به نام طرف مقابل، آن را به شخص دیگری میفروشد. یا مانند موردی که گروگیرنده(مرتهن) در یک تعهد مستقیم متعهد میشود که عین مرهونه را برای مدت معینی به فروش نرساند، امّا برغم این تعهد اقدام به فروش آن به شخص ثالث مینماید. و یا موردی که مستأجر در شرط ضمن عقد اجاره متعهد میشود که مورد اجاره را به دیگری اجاره ندهد، ولی با تخلف از این تعهد آن را به اجارهی دیگری در میآورد. سؤال اساسی که باید با تحلیل و بررسی فقهی و حقوقی به پاسخی روشن در قبال آن دست یافت، آن است که متعهدله قرارداد نخست در چنین مواردی در برابر متعهد دارای چه حقی خواهد شد؟ آیا وی میتواند در اجرای اصل الزام آور بودن قراردادها و ترجیح اجرای آن بر فسخ، ابطال قرارداد دوم را که معارض با مفاد قرارداد نخست است، از دادگاه بخواهد؟ یا اینکه باید برای اجتناب از تضییع حقوق اشخاص ثالث و با تکیه بر مبانی حقوقی دیگر، قرارداد دوم را صحیح تلقی کرد و متعهدله نخست صرفاً حق دارد تا از متعهد خود خسارات ناشی از نقض قرارداد را مطالبه کند؟ آیا اگر با اتکا به ادلهی فقهی و حقوقی به پاسخ درخوری دست یافتیم، این راهحل را میتوان در کلیهی عقود معارض ساری و جاری بدانیم یا اینکه در برخی موارد- همچون انعقاد قرارداد معارض با عقود اذنی- راهحلهای متفاوتی میبایست پذیرفت؟ و در نهایت باید پرسید که تعهد مستقیم یا غیرمستقیم بر ترک یک عمل حقوقی چه ضمانت اجرایی را دربردارد تا در صورت تخلف از آن، متعهدله بتواند به پشتیبانی این ضمانت اجرا، حقوق خویش را استیفا نماید؟بنابراین پرسش های مورد نظر در این تحقیق عبارت اند از:
ب) فرضیه ها
فرم در حال بارگذاری ...
این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.
فید نظر برای این مطلب