دانلود ارشد سینمای سورئالیستی |
سورئال و سورئالیسم واژههایی هستند که دائماً در مجلات و نشریات تلویزیونی و فیلم استفاده میشوند. یک نگاه گذرا در میان لیست مجلات هفتگی شامل ارجاعاتی به کمدیها، درامها و حتی فیلمهای مستندی خواهد بود که سورئال(به عنوان یک صفت و اغلب به معنای چیزی مبهم و غیر قابل فهم) توصیف شدهاند. از میان جنبشهای فرهنگی قرن 20، سورئالیسم بیشترین دسترسی و ارتباط را با زندگی معاصر داشت: سورئالیسم توسط افراد بسیاری در مکالمات روزانه استفاده میشود. برخلاف جنبشهای دیگر همانند فوتوریسم، کوبیسم، کانستراکتیویسم یا دادا، نام سورئالیسم کاربرد مشترکی را ثبت کرده است. همچنین ما این واژه را برای توصیف رویدادهایی در زندگی خود که آمیخته از واقعیت و فانتزی هستند استفاده میکنیم.
سورئالیسم که در دهه 1920 در پاریس با بیانه آندره برتون در ادبیات ظهور کرد به سرعت رشد یافت تا هنرهای بصری را احاطه کند و به دنبال آن جذاب شدن مدیوم جدید سینما برای سورئالیستها اجتناب ناپذیر شد. از سوی دیگر اصول فیلم انیمیشن معاصر به موازات ظهور و تکامل سورئالیسم توسعه یافت. مشابه سورئالیسمها، اولین فیلمهای انیمیشن نیز به نحو قابل توجهی تلاش داشتند تا مخاطبان را با چیزی بدیع و فوق العاده، شگفت زده کنند. فیلم سینمایی دستینو(2003) بر اساس یکی از مشهورترین سورئالیستها ساخته شد. از سوی دیگر درست در زمانی که تصور میشد سورئالیست محبوبیت خود را در حوزههای هنری از دست داده است پس از آنکه از طریق گرایشهای سیاسی وارد پراگ_اروپای شرقی _ شد، توسط فیلمسازان بزرگی چون یان شوانکمایر[1] به ابزاری برای بیان تفکر و آزادی تخیل مبدل گردید. پس از جنگ جهانی دوم با توجه به بستر سیاسی و فرهنگی کشورهای اروپای شرقی انیمیشن به عنوان یک فرم هنری مقابله جویانه توسط بسیاری از فیلمسازان این سرزمین در مخالفت با شرایط حاکم تبدیل شد.
برخلاف کاربرد گسترده واژه سورئال و نسبت دادن آن به اکثر تولیدات سینمایی و ادبی و حوزههای مختلف، پژوهشها و مطالعات پیرامون این واژه و کاربرد آن ناچیز بوده است. این موضوع به ویژه در حوزه فیلم انیمیشن، به شدت قابل لمس میباشد. در حالی که چندین مقاله دربارهی پدیدآورندگانی که آثار آنها با سورئالیسم مرتبط است(یان شوانکمایر، برادران کوئن[2]، پریت پارن[3]، رائول سروایس[4] و بسیاری دیگر) نوشته شده، مطالعات گستردهتری دربارهی این موضوع وجود ندارد. به احتمال زیاد این امر نتیجهی در حاشیه بودن ِ نسبی فیلم انیمیشن در مقایسه با روند اصلی سینما و عوامل اصلی آن، یعنی فیلمهای سینمایی داستانی است، که تمرکز سینمای سورئالیسم بر روی آنها است(به استثنای آثار یان شوانکمایر که به تازگی به میزان قابل توجهی علاقهی اهالی فیلم را جذب کرده است). به علاوه فعالیتهای سورئالیستها و محافل آنها به گونهای ضعیف مستند شده است، که محدودیتهای بیشتری برای پژوهش ایجاد میکند.
از سوی دیگر همواره مرز باریک بین فانتزی و سورئالیسم در انیمیشن، منجر به ایجاد ابهام در تفکیک این دو بخش از یکدیگر میشود. ماهیت سورئال انیمیشن و نیز مشابهات بسیاری که در انیمیشن و جنبش سورئال وجود داشته و دارد همواره تشخیص عناصر و عوامل موثر در یک انیمیشن “سورئال” و انیمیشن “عادی” را دشوار میکند.
این پژوهش رابطهی بین سورئالیسم و فیلم انیمیشن را بررسی میکند، و تلاش دارد تا ویژگیهای مشخصهی فیلم انیمیشن سورئالیست را تعیین کرده و رویکردی برای شناسایی آنها معین کند. از سوی دیگر به علت محبوبیت فیلم انیمیشن سورئالیست در اروپای شرقی تمرکز پژوهش بر فیلمسازان بزرگ این سرزمین خواهد بود و مطالعات انجام شده در قلمرو فیلم انیمیشن سورئالیست معاصر و پدیدآورندگان آن، اکثر ِ کسانی که در اروپای شرقی کار میکنند، مشخص میگردد.
1-1-مقدمه
در نقطه شروع مطالعات سورئالیسم بررسی ریشهها و خاستگاههای این جنبش، یعنی دادا تصویری روشنتری از اندیشهها و بستر سیاسی و اجتماعی ظهور این جنبش را ترسیم خواهد کرد[5]. پس از آن بیان مهمترین تفکرات و ارزشهای سورئالیسم به ویژه در سینمای سورئال( با توجه به ارتباط بیانی نزدیکتر آن با انیمیشن) راه را برای درک بهتر تفکرات بنیانگذاران این جنبش در حوزههای تجسمی و ادبیات و سینما هموار میکند. در پایان فصل پس از بررسی تشابهات و تفاوتهای فانتزی و سورئال در سینما، مرز میان این دو حوزه مشخص خواهد شد.
1-2- دادا و ریشههای سورئالیسم
در ابتدا، توضیح سورئالیسم و قرار دادن آن در یک متن تاریخی حائز اهمیت است. سورئالیسم یک جنبش فرهنگی بود که ریشههای آن در جنبش هنری پیشین _ که “دادا” نامیده شد_ وجود داشت. دادا گروه رادیکالی از هنرمندانی بود که هیچ گونه هویت سبکوار مشترک واقعی نداشتند_هنری که آنها تولید کردند شماری از فرمهای مختلف از شعر تا نمایش را در برمیگرفت. هنرمندان دادا مخالفت خود را با جنگ جهانی اول و فرهنگ غالب زمانه سهیم شدند. آنها میخواستند هنری را به وجود بیاورند که به جای مهارتهای پیشهوری و ارزشهای طبقه متوسط طرز فکر رادیکالی سیاسی را به عنوان فحوای اصلی قرار میدهد. “دادا با ادعای ویرانگری و تروریسم در عالم هنر و ادبیات و اخلاق اجتماعی یا فردی، عملاً اسطوره خاص خود را ساخت{…} این ویرانگری در واقع نوعی ویرانگری انقلابی است.”(سید حسینی،1387،ص.750)
در سینمای دادائیسم نیز اکثر فیلمهای ساخته شده اولین گامها در شکلگیری سینمای سورئالیستی میشوند- حتی نام اکثر این فیلمسازان در سینمای سورئالیست بسیار به گوش میخورد. از جمله فیلمسازان دادائیسم هانس ریشتر[6] و وایکینگ ایگلینگ[7] می باشند. “آنها فیلمهای خود را با تکنیکهای ابتدایی انیمیشن و کات اوت کاغذی میساختند؛ و خواستار فرار از سبک ناتورالیستی فیلمهای اولیه و آفرینش زبان تصویری تجریدی جدیدی بودند.”(Coombs,2008 ,p.18) هانس ریشتر فیلمهای بسیاری در بین سالهای 1920 تا 1927 ساخت که موضوع آنها ملهم از تخیل و رویا و نکات غیر معمول و غیر متعارف است و در کنار من ری[8] و مارسل
یک مطلب دیگر :
دوشان[9] سعی میکند ارتباطی بین سورئالیسم و دادائیسم بیابد.(آریایی،ص.34) در پاریس رنه کلر[10] فیلم دادای “تنفس” (1924)، ترکیبی از فرمهای آبستره و سکانسهای اسلپ استیکی را ساخت.
بعد از سالها روح دادا طیفی از جنبشهای فرهنگی نهیلیستی را برانگیخته و مستحضر کرده است.[11] فقدان روایت هالیوودی قراردادی در آثار سینمایی داداهای اولیه راه به سمت فیلمهای سورئالیستی بعدی را فراهم کرد. (Coombs,2008,p.18) زمانی که دادا بعد از جنگ به برلین و پاریس رفت آندره برتون[12] در پاریس به گروه پیوست.
1-3-سورئالیسم
“آندره برتون به عنوان پایه گذار سورئالیسم شناخته میشود و مانیفست سورئالیستی خود را سال 1924 در پاریس منتشر کرد. این مانیفست شعر را هدف خود قرار داد_ در ابتدا به عنوان یک جنبش ادبی ظهور یافت_ و فیلم و هنرهای تجسمی را مورد ملاحظه قرار نمی داد{ که هنوز مدیومهای نسبتاً جدیدی بودند}. سورئالیسم روح دادا{ استفاده کردن از فعالیتهای ناخودآگاه و خارج از منطق برای هدفهای انقلابی و خلاقانه}را گرفت و آن را با روشهای علمی بیشتری به منظور استفاده از ناخودآگاه در آفرینش هنری توسعه داد. آنها رویکرد مثبتتری نسبت به هنرمندان دادا داشتند”(Coombs,2008,p.19): نهیلیسم دادا و روانشناسی فرویدی {برتون خود بوسیله زیگموند فروید[13] متاثر شد کسی که در سال1900 کتاب “تفسیر رویاها”[14] را به چاپ رسانید} را با هم ترکیب کرد تا در این کوشش جهان را در سوی بهتر شدنش( بخش مثبت دیدگاه سورئالیسم) به وسیله رها کردن قدرت ناخودآگاه تغییر دهد. آنها هنر را وسیلهای برای نیل به این مقصود میدیدند. در حالیکه باید علاوه بر دادائیسم از فوتوریسم نیز به عنوان اجداد و یا حداقل تاثیرگذاران روی جنبش سورئالیسم یاد کرد، اما خود سورئالیستها عادت دارند بر یکتایی و استقلال این جنبش تاکید کنند:”سورئالیسم از میان اشعاری که هدفشان خلق انقلاب، هم سیاسی و هم هنری، بود آغاز شد، و دیدگاه های فروید، مارکس، ساد و لوترمونت را ترکیب میکند. ” (Brandon,1999,p.3)
“سورئالیسم در تعریفی که برتون از آن میداد، متعهد به تصحیح تعریف ما از واقعیت بود. وسایلی که به کار میبست_نگارش خودکار، شرح خواب، روایت در حال خلسه، شعرهای و نقاشیهای مولود تاثیرات اتفاقی، تصویرهای متناقضنما و رویایی_همه در خدمت یک مقصود واحد بودند: تغییر دادن درک ما از دنیا و به این وسیله تغییر دادن خود دنیا.”(بیگزبی،1375،ص.55)
سورئالیستها تغییر درک انسان را ملزم به رهاندن انسان و تخیل را راهگشای این رهایی میدانستند. بنابراین آنها با شیوههای گوناگون به رهانیدن تخیل پرداختند: تقابل مفاهیم و کلمات متباین در خدمت شکستن وجه قیاسی ذهن، تحریف عمدی مقیاسها (مشابه آنچه در نقاشیهای رنه مگریت[15] به کار میرود)، مبهم بودن اشعار سورئالیستی( وضوح از نظر برتون بزرگترین دشمن مکاشفه است)، زیر پا گذاشتن همه قواعد سنتی قصهنویسی؛ رمانی که نه روایت و نه شخصیتپردازی داشت، نگارش خودکار و غیره است.
در واقع سورئالیسم مفهوم کلی از انسان و رابطه او با دنیا و جامعه را مطرح ساخت: از قلمرو هنر بسیار فراتر رفت و پیوسته با جهتگیریهای اخلاقی و سیاسی تعاریفی از خود ارائه داد.(سید حسینی،1387،ص.895) سورئالیسم به معنی دقیق کلمه، یک سبک نیست، بلکه جهانبینی و نگرش پدیدآورندهی اثر است، اگرچه حتی خالقین آن هم قادر به تعریف جامعی از آن نبودند. آنها جامعه و فرهنگ را به عنوان محدود کنندهی آزادی و نیازهای حقیقی بشر در نظر گرفتند، و تلاش میکردند تا قدرتهای نهان ِ افراد، بخصوص استعدادهای بیاختیار و ناخودآگاهِ بیان را رها سازند. بنابراین اولین قدمها برای مبارزه با این محدودیتها برداشته شد.”سورئالیستها قوانین مقبول شده رفتاری را میشکستند که شامل تابوهای هنری[16]، مذهبی و اجتماعی زمان خود می شد}…{آنها باور داشتند که تولید هنر از ذهن ناخودآگاه حقایق بیشتری در مقایسه با تلاش خودآگاه در خلق هنری بیان خواهد کرد.” (Coombs,2008,p.20)
سورئالیستها قصد داشتند تا مرزهای بین هنر و زندگی را محو کنند، و جامعهی محدود کننده و کهنه را با جامعهای که نیازهای حقیقی افراد را برآورده میکند، جایگزین کنند. سورئالیستها بیاختیاری و بیان محرکهای ناخودآگاه را به عنوان ابزاری برای رهاسازی افراد از کنترل ِ جامعهی منطق محور در نظر گرفتند تا بدین وسیله پا را فراتر از مرزهای زمینههای سنتی هنر بگذارند و به تغییر افراد و جامعه در مقیاس بزرگ دست بیابند.
در نتیجه آنچه گفته شد میتوان جنبش سورئالیست را اینگونه خلاصه کرد:
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-07-30] [ 04:43:00 ق.ظ ]
|