منابع فارسی.. 74

منابع غیر فارسی.. 81

پیوست… 84

پیوست 1 : پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس… 85

پیوست 2 : پرسشنامه اضطراب بِک… 88

چکیده

مقدمه: اعتیاد بلای خانمان­سوز و ریشه مشکلات اجتماعی است و با توجه به این مسئله هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر استرس و شیوه های مقابله با استرس افراد معتاد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد است.

روش: جامعه آماری این پژوهش شامل  کلیه افراد  مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد استان کرمانشاه است.نمونه پژوهش تعداد 40 نفر بطور تصادفی در 2 گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند، گروه آزمایش متشکل از 20 نفر از افراد معتاد که آموزش گروهی مهارتهای زندگی را در طول 10 جلسه هفتگی دریافت کردند و گروه گواه متشکل از همین تعداد افراد، که این آموزشها را دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه های استرس بک و راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون بر روی 2 گروه آزمایشی وگواه انجام شد. برای تحلیل داده‏ها از شاخص آماری تحلیل کوواریانس، در نرم افزار spss استفاده شده است.

یافته ها: نتایج تحلیل نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی، موجب کاهش معنا داری در میانگین نمرات استرس گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه گردید.همچنین این آموزشها، موجب افزایش معناداری در میانگین نمرات راهبردهای مقابله ای مسئله محور در بین گروه آزمایشی شد اما این آموزش­ها موجب کاهش معناداری در

 راهبردهای مقابله ای هیجان محور نگردید.

نتیجه گیری و بحث: نتایج این پژوهشها نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی می تواند بعنوان یک روش مداخله ای مفید برای کاهش استرس و افزایش اتخاذ راهبردهای مسئله محور در برابر استرس معتادین به کار رود.

واژگان کلیدی : استرس، مهارتهای زندگی، راهبردهای مقابله ای، معتادان، کرمانشاه

1-1 مقدمه

سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی را به عنوان “حالتی از بهزیستی كه در آن فرد توانایی­های خود را می­شناسد و می­تواند با فشارهای روانی بهنجار زندگی كنار آید و به نحو پر ثمر و مولدی كار كند و برای اجتماع خویش مفید باشد “و” توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای  که فرد بتواند با چالشها وضروریات زندگی خود کنار بیاید”  تعریف می­كند و بطور کلی مهارتهای زندگی عبارتند از: توانا یی­های که منجربه ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می­گردند. مهارتهای زندگی هم به صورت کسب راهکار سلامت و رفتارهای سلامت روانی و هم بصورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی- اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر اعتیاد، خشونت­های خانگی و اجتماعی، آزارکودکان، خودکشی، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است. مهارتهای زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی،اجتماعی است. این مهارتها به افراد کمک می­کنند تا مثبت عمل کرده، هم خودشان و هم جامعه

یک مطلب دیگر :

پورتفولیو، سبد، انفرادی، پروژه،، استراتژیک، پورتفولیوی

 را از آسیب های روانی-اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند.(قاسم زاده ، 1383). فقدان آموزش لازم برای زندگی امروزه در تمام سطوح و مشاغل و طبقات اجتماعی به خوبی قابل مشاهده است و به تبع آن آموزش­های لازم برای زندگی، برای همه افراد و مشاغل  و طبقات اجتماعی امری ضروری است اما تفهیم این مسئله و تغییر در رفتارهای غلط، موضوعی نیست که با صحبت کردن و یا چند جلسه مشاوره امکان پذیر باشد. بی شک انتخاب روش­های ناکارآمد، روابط اجتماعی نا­موثر، عدم توانایی در بیان احساس، ناتوانی در کنترل خشم، بی تفاوتی نسبت به درد و رنج دیگری، ضعف در برقراری رابطه ای موثر از طریق گوش دادن فعال، برنامه ریزی برای اولویت بندی امور مهم زندگی، تصمیم گیری و حل مسئله و داشتن تفکر خلاق و انتقادی نسبت به دیده ها وشنیده هایمان، همگی وهمگی نیازمند اتخاذ دو مرحله مهم است: الف) شناخت روش­های مقابله کارآمد با بحران­های زندگی   ب)تغییر رفتارهای آموخته شده گذشته. این دو مرحله در آموزش مهارتهای زندگی برای فائق آمدن با مشکلات پیش رو در زندگی آموخته می­شوند و باید این آموزش­ها از محورس تا مکان­های شغلی و هر محیطی دیگر که انسانها با هم زندگی می­کنند ترویج و تشویق شود مخصوصاَ مکان­ها و مشاغلی که بیشتر در معرض فشارها، اضطراب و تنشهای گوناگون هستند(سهرابی، 1387). شاید اگر بدانیم که توجه به واقعیت­ها و اینکه در مرتبه اول این خودمانیم که سرنوشتمان را می سازیم نه دیگران، بتواند ما را در بدست آوردن راهبرد مناسب برای زندگیمان، یاری کند. در واقع یافتن چگونه زندگی کردن و درنهایت آموختن مهارتهای زندگی، همان فرمول مناسب برای دستیابی به زندگی مطلوبتر است(زندی، 1385).

اعتیاد یک بیماری جسمی ، روانی ، اجتماعی ومعنوی است (گلانتر،2006). یکی از مشکلات اساسی در جامعه است ؛ مشکلی که میلیون ها زندگی را ویران و سرمایه های کلان ملی را صرف هزینه مبارزه ، درمان و آسیب های ناشی از آن می­کند. روزانه شمار زیادی از افراد به مصرف مواد روی می آورند و دچار پیامدهای جسمانی ، روانی ، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن می شوند.کشور ما نیز بنا به برخی دلایل فرهنگی ، باورهای اشتباه وموقعیت جغرافیایی خاص ، وضعیت مناسبی برای روی آوردن جوانان به اعتیا دارد(خلعتبری وبازرگانیان، 1390). اعتیاد مصرف تکراری مواد است بصورتی که باعث شکست در کار ، تحصیل ، نقش های خانوادگی یا موقعیت های حساس مثل رانندگی با اتومبیل می شود یا مشکلات قانونی مرتبط به مصرف مواد ایجاد می کند (فونتین، 2007).از تبعات اعتیاد افت تحصیلی فرزندان، افزایش آمار طلاق و خشونت خانوادگی است (وست، 2006).مصرف مواد نه فقط سلامت فرد ، بلکه سلامت خانواده و جامعه را نیز به مخاطره می اندازد و موجب انحطاط روانی و اخلاقی فرد می شود (پرویزی، احمدی ونیکبخت نصرآبادی، 1383). در زمینه وابستگی به مواد ، عوامل گوناگون روان شناختی ، اجتماعی، خانوادگی و زیست شناختی درگیر هستند(کولدر و استرود، 2009؛ فرانکویس، اوریاکومب و تیگنول، 2000). پدیده اعتیاد به مواد مخدر مسئله ای جهانی است که همه کشورها به نوعی با آن درگیرند و هریک با توجه به زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود راه حل هایی را برای برخورد با این معضل برمی گزینند (آقابخشی، صدیقی، اسکندری، 1388). اعتیاد به مواد مخدر از مسائل ومعضلات اجتماعی عصر حاضر خصوصا در کشورهایی مانند ایران با شرایط اجتماعی جوان و شرایط جغرافیایی خاص خود می باشد. فرد معتاد به علت اینکه پا را فراتر از هنجارها و ارزشهای اجتماعی گذاشته، منحرف تلقی می شود. وی بیماری است که معلول شرایط اجتماعی و فرهنگی واقتصادی است و منحرفی است که مسیر انحرافی اش او را به دیگر انحرافات سوق میدهد. اعتیاد بحرانی اجتماعی برای ایران است که اگر به آن رسیدگی نشود، انواع واقسام انحرافات، بیماری­ها ومشکلات اجتماعی را در آینده ای نزدیک به دنبال خواهد داشت (مظفر، ذکریایی و ثابتی، 1388).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...