2-1-4- تئوریتبییننهادی.. 21

2-1-5- تئوریهایاقتصادیباروری.. 22

2-1-6- مدلجامعهشناختیباروری.. 26

2-1-7- تئوریجریانثروتبیننسلی.. 28

2-1-8- مدلمتغیرهایبینابین.. 29

2-1-9- نظریهنوگرایییانوسازی: 30

2-1-10- تئوریاشاعهوتغییرایدهها: 33

2-2- پیشینهتحقیق.. 35

2-3- چارچوبنظریتحقیق : 45

2-4- فرضیههایتحقیق : 48

 

فصل سوم: روش تحقیق

مقدمه. 50

3-1- روشتحقیق.. 50

3-2- تعریفتحلیلثانویه. 51

3-3- مروریبرمنابعداده‌هایتحقیق.. 53

3-4- جمعیتآماری.. 55

3-5- واحدتحلیلپژوهش (واحدآماری). 55

3-6- نحوهجمعآوریدادهها 56

3-7- تعریفمفاهیمومتغیرهایتحقیق.. 56

3-8- فنونمورداستفادهبرایتجزیهوتحلیلدادهها 60

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها

مقدمه. 62

4-1- توصیفدادهها 63

4-2- تحلیلاستنباطی.. 64

4-2-1- شاخصهایباروریدوکشور: 64

4-2-2- انتقالازتولدزنبهفرزنداول. 68

4-2-3- انتقالازفرزنداولبهفرزنددوم. 72

4-2-4- انتقالازفرزنددومبهفرزندسوم. 76

4-2-5- انتقالازفرزندسومبهفرزندچهارم. 80

4-2-6- انتقالازفرزندچهارمبهفرزندپنجم. 84

4-2-7- انتقالازفرزندپنجمبهفرزندششم. 88

4-2-8- انتقالازتولدزنبهسنازدواجوهمچنینانتقالازازدواجزنتافرزنداولبرایزنانافغانستان. 97

 

 

 

فصل پنجم: نتیجه گیری

5-1- نتایجپژوهش… 102

5-2- محدودیتهاومشکلات.. 112

پایان نامه

 

5-3- پیشنهادها 112

منابع و مأخذ

منابعفارسی.. 115

منابعلاتین.. 118

 

 

 

فهرست جدولها

 

جدول 2-1: ویژگی­ها و تمایزات گذار جمعیتی دوّم نسبت به گذار جمعیتی اوّل…………………………………………………………………..18

جدول 4-1: توزیع درصدی (وزن داده شده) زنان کشور ایران و افغانستان بر حسب نوع سکونت، سطح تحصیلات و موقعیت اقتصادی- اجتماعی    63

جدول4-2: نسبت­های پیشرفت موالید زنان (49-15) ساله، میانهو میانگینکشور افغانستان و کشور ایران در دوره های پنج ساله قبل از پیمایش/سرشماری.. 65

جدول4-3: نسبت‌های پیشرفت موالید زنان (49-15) ساله، میانه و میانگین  افغانستان و ایران برای دوره انتقالیB-1. 69

جدول4-4 : نسبت­های پیشرفت موالید زنان (49-15) ساله، میانه و میانگین کشور افغانستان و کشور ایرانبرای دوره انتقالی 1-2  73

جدول4-5: نسبت­های پیشرفت موالید زنان (49-15) ساله، میانه و میانگین کشور افغانستان و کشور ایران برای دوره انتقالی 2-3………………………………………………………………………………………………………………………………………...77

جدول4-6 : نسبت­های پیشرفت موالید زنان (49-15) ساله، میانه و میانگین کشور افغانستان و کشور ایران برای دوره انتقالی 3-4  81

جدول4-7: نسبت­های پیشرفت موالید زنان (49-15) ساله، میانه و میانگین کشور افغانستان و کشور ایران برای دوره انتقالی4-5  85

جدول4 -8: نسبت­های پیشرفت موالید زنان (49-15) ساله، میانه و میانگین کشور افغانستان و کشور ایران برای دوره انتقالی5-6  89

جدول4-9 : نسبت­های پیشرفت موالید زنان (49-15) ساله، میانه و میانگین کشور افغانستان و کشور ایران برای دوره انتقالی6  93

 جدول4-10 : نسبت­هایپیشرفتموالید زنان (49-15) ساله، میانه و میانگینکشورافغانستانبرای دوره های انتقالی B-M وM-1………..……………………………………………………………………………… …………………………..……………………..98

چکیده

هدف اصلی این پژوهش، بررسی و مقایسه‌ی عوامل اقتصادی- اجتماعی مؤثر بر  فاصله­گذاری موالید در بین زنان (49-15) ساله دارای حداقل یک فرزند در دو کشور ایران و افغانستان می­باشد.

یک مطلب دیگر :

 

تقاضای بازار برای آموزش دیجیتال مارکتینگ چیست؟

 روش مورد استفاده در این تحقیق، تحلیل ثانویه می باشد که داده‌های آن از پیمایش مرگ و میر  افغانستان[1](AMS) که در سال2010 توسط مؤسسه بهداشت عمومی افغانستان از وزارت بهداشت و سازمان مرکزی آمار این کشور انجام شده است و همچنین از طریق تاریخچه موالید بازسازی شده از دو درصد داده‌های خام سرشماری 1385 که در مرکز مطالعات و پژوهش‌های جمعیتی آسیا و اقیانوسیه توسط عینی زیناب بازسازی شده است،گرفته شده است. بر اساس یافته­های این تحقیق، بطور کلی در دو کشور فاصله‌گذاری بین موالید در دوره‌های مورد بررسی (1385 ایران و 2010 افغانستان) با تفاوت‌هایی اتفاق افتاده است: تأثیر متغیرهای اقتصادی- اجتماعی بر فاصله‌گذاری موالید در رتبه‌های موالید پایین‌تر در ایران بیشتر بوده؛ اما در افغانستان که دارای الگوی باروری طبیعی است و داشتن خانواده بزرگ از اهمیت بالایی برخوردار می‌باشد، تأثیر این متغیرها در رتبه‌های موالید بالاتر صورت گرفته است. نسبت پیشرفت موالید برای زنان ایرانی به دلیل وجود الگوی باروری کنترل شده، در مقایسه با زنان افغانستانی در همه انتقال‌ها خیلی پایین‌تر می‌باشد. و این نسبت در انتقال از فرزند دوم به فرزند سوم و انتقال‌های بالاتر به طرز محسوسی کاهش می‌یابد. متغیرهای اقتصادی- اجتماعی مورد بررسی در انتقال‌های پایین‌تر بر متغیر فاصله‌گذاری در بین زنان ایرانی تأثیر خود را نشان دادند. تأثیر متغیرهای اقتصادی-اجتماعی برای زنان افغانستانی بطور همزمان صورت نگرفته است محل سکونت و موقعیت اقتصادی- اجتماعی بر نسبت پیشرفت موالید، در انتقال از فرزند ششم به بالا در میان زنان افغانستانی مشهود بود. اما تأثیر متغیر تحصیلات در مراتب پایین‌تر موالید و در انتقال از فرزند سوم به فرزند چهارم نمایان شد.  

 

واژه‌های کلیدی: فاصله‌گذاری بین موالید، متغیرهای تبیینی، باروری طبیعی، باروری کنترل شده، انتقال از تولد زن به فرزند اول و… .

[1].AFGHANISTAN MORTALITY SURVEY,2010

 

مقدمه

فاصله‌گذاری بین موالید[1] یکی از عناصر مهم کنترل باروری[2] است که زوجین تحت شرایط خاصی تصمیم به این عمل می گیرند. یکی از عناصری که درکاهش باروری مؤثر است، فاصله گذاری بین تولد فرزندان می باشد که افزایش یا کاهش این فاصله، میزان باروری زنان را تحت تأثیر قرار می دهد و ارتباط مستقیمی با سرعت تولدهای بعدی، میزان برخورداری از فرصت‌ها بخصوص برای مادران، رفاه زندگی فرزندان و والدین، میزان باروری کل جامعه و… دارد.

فاصله‌گذاری بین موالید از طریق به تأخیر انداختن عمدی حاملگی و تأخیر در فرزندآوری بعد از ازدواج می تواند یک استراتژی منطقی برای کنترل باروری باشد (Chen et al, 1974: 279). با توجه به این امر که به تعویق انداختن فرزندآوری و فاصله‌گذاری بین موالید تأثیر مستقیمی بر کاهش باروری دارد و یکی از ویژگی‌های جوامع توسعه یافته محسوب می شود، اخیراً در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران نیز تعدادی از زنان تولد فرزند دوم خود را تا چند سال به تعویق می اندازند.

گرایش والدین به تنظیم فاصله تولد فرزندانشان[3]، با توجه به زمینه های اقتصادی، اجتماعی و زیست شناختی آن‌ها، درکشورهای مختلف شکل‌های متفاوتی خواهد گرفت. در این پروژه نگارنده به دنبال بررسی و مقایسه عوامل مؤثر بر فاصله‌گذاری موالید در دو کشور ایران و افغانستان می‌باشد. اگرچه دو کشور در بسیاری از زمینه‌های فرهنگی، زبانی و مذهبی شبیه هم‌اند، اما دارای سطح و الگوی باروری متفاوتی هستند. باروری افغانستان نمونه ای از یک الگوی باروری طبیعی است که شیوع و کاربرد وسایل پیشگیری در آنجا کمتر رایج  می باشد و زوجین کنترل ارادی و آگاهانه‌ی محدودی بر زاد و ولد دارند. حال آنکه باروری ایران یک الگوی باروری کاملاً کنترل شده و حتی زیر سطح جانشینی است که در آن شیوع وسایل پیشگیری کاملاً رایج می باشد و زوجین به طور ارادی و آگاهانه به محدود کردن زاد و ولد می پردازند.

ایران در طی سال‌های اخیر کاهش شدیدی را در سطح باروری تجربه کرده و با افزایش تأخیر در بچه آوری روبه رو بوده است که این امر منجر به افت نرخ باروری به زیر سطح جانشینی[4] شده است. بطوریکه این نرخ از 3/6 فرزند برای هر زن در سال1355 به 8/1 فرزند در سال 1385 کاهش یافته است. این در حالی است نرخ باروری در میان زنان افغانستان در سال 1995 حدود 06/8 تولد به ازای هر زن بوده که در طی این سال به اوج خود رسیده است. و پس از آن با کاهش نرخ باروری به حدود 1/5 در سال 2010 سیر نزولی خود را آغاز کرده است. به عبارت دیگر می توان گفت که افغانستان در سال‌های اخیر در حال تجربه گذار می باشد.

یکی از انگیزه‌های انجام این تحقیق فقدان تحقیقات انجام شده در زمینه بررسی و  مقایسه فاصله‌گذاری موالید ایران با افغانستان می باشد. انتظار می رود نتایج این تحقیق به ایجاد دیدگاه تازه ای در خصوص اهمیت متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی، و تأثیر آن بر فاصله‌گذاری بین موالید در میان زنان دو جامعه منجر شود.

1-1- طرح مسئله

بر اساس تحقیقات انجام گرفته تاکنون، باروری به عنوان اولین عامل تعیین کننده‌ی تغییر و تحولات جمعیتی مطرح شده است که زمینه اصلی پیدایش رشد جمعیت می‌باشد. باروری موضوع عمده در تجزیه و تحلیل‌های جمعیتی است و به عنوان عامل اصلی تغییر در ساختار جمعیتی شناخته می‌شود که ضمن اینکه بر شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک جامعه اثر می‌گذارد خود نیز تحت تأثیر عوامل و شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دچار تغییر و تحول می شود.

دو نوع الگوی باروری غالب عبارتند از: الگوی باروری طبیعی[5] و الگوی باروری کنترل‌شده[6]؛ که هر یک به صورت مختصر در ذیل بیان می گردد:

باروری طبیعی ناظر به جمعیت‌هایی است که در آن‌ها زنان هیچ تلاشی را برای محدود ساختن تعداد فرزندان خود با استفاده از کنترل موالید انجام نمی‌دهند (لوکاس و میر، 103:1383). ال.هنری اصطلاح باروری طبیعی را برای جمعیتی ابداع کرده است که بطور ارادی اقدام به کنترل موالید نمی‌کنند. در این جمعیت‌ها باروری واقعی، نکاحی و عمدتاً وابسته به متغیرهای بیولوژیک است؛ حتی هنجارهای اجتماعی در زمینه‌هایی چون مدت شیردهی و یا ممنوعیت مقاربت در دوران شیردهی دخالت دارد (وانش و ترموت، 1978). به بیان دیگر می توان گفت باروری طبیعی تابع قوانین و مقررات زیستی، اجتماعی و فرهنگی است و هیچ نوع کنترل ارادی و آگاهانه‌ای از طرف زوجین بر آن مترتب نیست. در چنین شرایطی میزان خام موالید بالا و معمولاً بیش از 40 در هزار و میزان باروری کل رقمی بین 6 تا 8 بچه است (حسینی، 88:1383).

افغانستان از جمله کشورهایی است که در حال حاضر از الگوی باروری طبیعی پیروی می کند و کاهش اندکی را در میزان‌های باروری داشته است. طی دوره 2010-2006 میزان خام موالید از 63/48 به 34/40 در هزار و همچنین میزان باروری کل در این دوره از 2/6 به 1/5 کاهش یافته است. از سال1996 تا 2001 شیوع  وسایل پیشگیری از باروری توسط حکومت طالبان ممنوع شد. طبق استراتژی بهداشت باروری سال 2003 نرخ شیوع پیشگیری از بارداری (CPR) دامنه اش حدود2 تا 12% و CPR در این سال  8% بوده است. در سال2006 این نرخ به 12%، و در سال2010 درصد جلوگیری از بارداری به 20% رسید. در حالی که 90% زنان متأهل از روش جلوگیری از بارداری آگاهی دارند،اما تنها 22% آن‌ها از این روش‌ها برای ایجاد وقفه بین ولادت‌ها استفاده می کنند. شایع ترین روش‌های متداول پیشگیری قرص‌های خوراکی و تزریق پروژسترون است. هر چند که تکنولوژی فاصله موالید هم وجود دارد، اما در سطح یک دانش کم شناخته شده است (برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به نتایج پیمایش مرگ و میر افغانستان[7] در سال 2010، وزارت بهداشت 2011).

باروری کنترل‌شده در مقابل باروری طبیعی قرار می‌گیرد که بر خلاف آن تابع قوانین و مقررات خانواده می باشد. به بیان دیگر، در شرایط باروری کنترل‌شده زوجین به طور ارادی و آگاهانه در مورد تعداد فرزندان تصمیم می‌گیرند و اقدام به کنترل و محدود کردن بعد خانوار می‌کنند. در چنین شرایطی میزان خام موالید پایین تر از شرایط طبیعی و به رقمی کمتر از 20 در هزار و میزان باروری کل نیز به ارقامی بین 2 تا 3 و حتی کمتر از 2 نوزاد می رسد (همان: 89).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...