رشته ادبیات فارسی با موضوع مجیر شاگرد خاقانی |
«یعنی مظاهر بزرگ دنیا، شكل و هیكلی بیش نیست و مظاهر كوچك جز صدایی نیست كه در هر حال سزاوار دل بستن نیستند» (دكتر احمد شوقی نوبر)
3)ترا كه نقش سه روح آمدست عذرت هست كه از جهان نَدب عمر ماندهای عذرا
سه روح : موالید ثلاثه كه حیوان، نبات و جماد باشد (برهان).
به چار نفس و سه روح و دو صحن و یك فطرت به یك رقیب و دو فرع و سه نوع و چار اسباب
(تعلیقات دیوان مجیر، به نقل از خاقانی)
نَدب : داو كشیدن بر هفت در باز نرد و آن را به عربی عذرا خوانند و اگر از هفت بگذرد و به یازده رسد آن را تمامی ندب و داوفره گویند و به عربی وامق خوانند و چون به هفده رسد آن را دستخون گویند و اگر از دستخون گذرد حكم اول پیدا میكند چه داو بر هجده نمیباشد.
در گرو عشق او جان و دلی داشتم در سه ندب دستخون، هر سه نگارم ببرد
(فرهنگ لغات و تعبیرات به نقل از از برهان)
عذرا : در اصطلاح نرد قدیم كسی كه یازده نوبت متوالی از حریف میبرد و سه برابر آن چه حریف گرو میگذاشت، میستد و هر گاه از حریف دوم هم یازده نوبت میبرد، میگفتند وامق برد و دو برابر آنچه داشت میستد (حاشیه مرحوم خزائلی بر بوستان).
چنین به نظر میرسد كه در این بیت عذرا در معنی فوق مورد نظر نیست و می توان گفت كه در ارتباط با ندب، ایهام تناسب است. با توجه به مقاله استاد دكتر رشید عیوضی با عنوان: (نكتهای در بوستان سعدی) «عذرا- انداختی» نشریه دانشكدهی ادبیات و علوم انسانی تبریز، سال بیست و ششم، شمارة 110 تابستان 53، ص 213-221 ) واژهی عذرا را در معنی آشكارا دانست:
برای دیدن جزییات بیشتر و دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید
به دعوی چنان ناوك انداختی كه عذرا به هر یك، یك انداختی
(بوستان)
برفت روز تو چون طفل خرّمی، آری نشاط طفل نماز دگر بود عذرا
(خاقانی)
نقش آمدن، ندب، عذرا با هم مراعات نظیر دارند.
عذر و عذرا جناس زاید دارند.
در ضمن واژهی سه روح نیز می تواند در ارتباط با نقش آمدن و اصطلاحات بازی نرد ایهام تناسب باشد. به این معنی كه تخته نرد را در قدیم به سه طاس بازی میكردند. جایی ازرقی هروی گوید:
گر شاه سه شش خواست، دو یك زخم افتاد تا ظن نبری كه كعبتین داد نداد
آن زخم كه كرد رای شاهنشه یاد در حضرت شاه روی بر خاك نهاد(2)
یک مطلب دیگر :
میان عذر و عذرا صنعت اشتقاق و جناس مذیل هست.
معنی بیت: تو كه هر سه مرحله جماد و نبات و حیوان را سركردهای و به مرحلهی كمال زندگی رسیدهای، دیگر چه بهانه و عذری داری؟ زیرا كه آشكارا از جهان هستی، تنها آخرین داو بازی عمر را انجام میدهی و علناً بر سر عمر باز مانده از جهان گرو بستهای.
4)پدید نیست كه تا كی بوی ز مستی حرص در این رباط كهن، همچو ماه نو رسوا
رباط كهن : كنایه از دنیا / ماه نو (تركیب وصفی). هلال .(لغتنامه)
رسوا : رسوا شده (صفت مفعولی مركب)، فاش شده، بر سر زبانها افتاده، ظاهر و آشكار شده، از پرده بدر شده (فرهنگ لغات و تعبیرات به نقل از لغتنامه)
رسوایی ماه نو : ماه نو علاوه بر شكل ظاهریاش كه بسیار لاغر و باریك میان است، به علت تعیین ایام ماههای قمری مخصوصاً ماه رمضان و شوال كه نزد مسلمین اهمیت فراوان داشته، قابل اشاره است، چرا كه قدما برای تعیین ورود به ماه روزه و تعیین ورود هلال ماه شوّال (عید فطر) از افرادی كه دید چشم آنان قوی بوده و میتوانسته در آسمان هلال ماه را رؤیت كند استفاده میكردهاند.
چون ماه نو را همه با انگشت به یكدیگر نشان میدادهاند، ماه نو را رسوا خوانده است:
به همه كس بنمایم خم ابرو كه تو داری ماه نو هر كه ببیند به همه كس بنماید
مستی حرص: اضافه مسبب به سبب
معنی بیت: معلوم نیست كه در این دنیای كهن تا كی به سبب حریص بودن مثل ماه نو، انگشتنمای این و آن خواهی بود؟! (دكتر احمد شوقی نوبر).
5)زمین چون گلخن و گردون چو طاق گرمابه است تو در میان جنب از همدمی كام و هوا
گلخن : 1)تون گرمابه، 2)مزبلهی تون حمام، 3)جایی كه خس و خاشاك در آن ریزند، مزبله (با تلخیص از معین).
زمین : از لحاظ پستی و دنائت و فرومایگی به گلخن گرمابه كه پستترین جای حمام و جای كثیف و محل انباشتن هیزم است تشبیه شده است.
طاق گرمابه : در قدیم گرمابهها را با نقوش و صور میآراستند تا در نظر بینندگان و روندگان به گرمابه زیبا جلوه نماید. مانند كاشی كاریهای امروزی. از این جهت آسمان را از لحاظ زیبایی و درخشندگی ستارگان و شاید رنگ آبی آسمان به طاق گرمابه كه با كاشیهای لاجوردی و نقوش و صور و آینه آراسته گردیده تشبیه كرده است.
بین گلخن و گرمابه : بین جنب و گلخن و زمین (كه محل پستی و فرومایگی است) تناسب و مراعات النظیر وجود دارد.
بین گردون و هوا (در معنی غیر مراد آن یعنی هوایی كه نفس میكشیم) و همچنین دم، ایهام تناسب وجود دارد.
معنی بیت: دنیای پست مانند مزبله تون حمام و جای كثافات و خس و خاشاك و آسمان آبی زیبا با ستارگان درخشندهاش مانند طاق مزین به كاشیهای لاجوردی و نقوش و آینهی حمام است و تو در این میان (و یا در میان زمین و آسمان) به سبب كامرانی و پیروی از هوی و هوس، آلوده و مانند شخص جنب هستی.
6)برآر غسل و ازو درگذر كه صاحب دل میان گلخن و گرمابه كم كند مأوا
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1399-08-08] [ 02:19:00 ب.ظ ]
|