عوالم هستی و مسیر حرکت انسان در آن ها از منظر علامه ... |
از دیدگاه نگارنده اهمیت شناخت عوالم در این است که بفهمیم خدای متعال چه جهانی خلق کرده است و واقعیت هستی را بهتر درک کنیم. به جهان و هستی همانگونه بنگریم که هست.
از طرفی شک نداریم اشرف مخلوقات ، انسان است. حال این انسان با آن جهان آیا ارتباط وجودی خاصی دارد؟
باید به این پرسش پاسخ مستند داد که آیا انسان شناسی اسلامی با جهان شناسی اسلامی ارتباط تنگاتنگی دارد؟ اگر دارد به چه صورت است؟ آیا یکی پیش نیاز دیگری است یا مکمل همدیگرند؟؟
این انسان ذوابعادی که تا قاب قوسین او ادنی پیش میرود در نقشه عوالم کجاست؟
در بحث نقشه عوالم و خواص عوالم فلاسفه بیشتر وارد گود شده اند و در بحث انسان و مراتب انسان، عرفا بحث های جدی تری از فلاسفه در پیش گرفته اند.[5]
این واقعیتی است که با مراجعه به کتب فلاسفه و عرفا در نگاه اولیه بسیار مشخص می باشد.
حال این انسان شناسی که بیشتر صبغه عرفانی دارد می تواند با جهان شناسی که بیشتر صبغه فلسفی دارد ارتباط نزدیک برقرار کند؟ یا ما نیاز به بازنویسی انسان شناسی و جهان شناسی اسلامی داریم؟
در این تحقیق به دنبال شناخت هرچندناقص میراث جهان شناسی و انسان شناسی خود از فلسفه و عرفان هستیم تا بتوانیم به این پرسش ها پاسخی مناسب ارائه کنیم.
اهمیت و ضرورت این تحقیق:
الف) آنچه مسلم است ، فلاسفه و عرفا در لابلای مباحث خود به بحث عوالم و مسیر حرکت انسان در آن ها پرداخته اند. اما به صورت جامع و مبسوط کمتر به ان توجه شده است و یک دلیل این کم توجهی میتواند عدم نیاز اعصار گذشته به این بحث باشد. اما امرزو با توجه به توسعه نفوذ داروینیسم حتی در میان دانشمندان علوم اسلامی جهان اسلام ، و همچنین تأثیر عمیق مدرنیسم بر پیش فرض های فلسفی دانشمندان ( ازجمله اینکه همه چیز با علم تجربی و ریاضی و علوم جدید قابل دستیابی است حتی طی الارض) نیاز جدی به تولد نظریه مستقل و مبسوط در باب بواطن انسان و همچنین عوالم بالاتر هستی احساس میشود.
ب) حوزه مطالعاتی انسان شناسی علی رغم سابقه طولانی در علوم اسلامی در چند سال اخیر بیشتر مورد توجه علما و اساتید حوزه و دانشگاه قرار گرفته است. و آنچه بیشتر در این پژوهش ها به چشم میخورد ، بررسی «انسان شناسی» مستقل از «جهان شناسی» است. از طرفی این بررسی تفکیکی در هر دو حوزه ما را دچار شناخت ناقص میکند چرا که مراتب بالای انسان امری ذهنی نیست بلکه وجودی است به همین دلیل باید جایگاه هستی شناختی مراتب و تأثیر و تأثر هر مرتبه ی انسانی از موجودات هم عرض خود مداقه شود. و در غیر این صورت انسان را جامع نشناخته ایم.
یک مطلب دیگر :
فلذا خلأ تئوریک در حوزه مطالعات تطبیقی «انسان شناسی» و «جهان شناسی» ما را بر آن داشت در این مسیر گامی ناچیز برداریم.
هدف از این پژوهش:
مهمترین هدف این پژوهش آغاز راهی برای پیریزی مطالعات تطبیقی بین حوزه انسان شناسی و جهان شناسی بر اساس فلسفه و عرفان اسلامی است.
از طرفی دستیابی به برخی نقاط کلیدی انسان شناسی من جمله مسیر حرکت انسان در عوالم هستی هدف دیگر این تحقیق است.
پرسش های پژوهش:
1- سوال اصلی پژوهش
سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که نقشه ی عوالم هستی چیست؟ و انسان به ما هو انسان در این عوالم چه جایگاهی دارد؟ و چه مسیری برای حرکت پیش روی اوست؟
2- سوال های فرعی پژوهش
الف) خواص هر عالَم چیست؟
ب) نحوه ی ارتباط هر عالَم با عالَم بالاتر و پایین تر خود چگونه است؟
ج) انسان دارای چه ابعاد و بطونی است؟
د) چند نوع دسته بندی برای عوالم صورت گرفته است؟
ه) قوس صعود و قوس نزول به چه صورت است؟
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1399-08-08] [ 07:18:00 ق.ظ ]
|