حرکتهای وسیع و گستردهای در کشورهای مختلف در راستای برچیدن تبعیض نسبت به حقوق افراد معلول و آموزش صحیح جامعه در برخورد و پذیرش صحیح معلولیت انجام پذیرفته است. از آن جمله میتوان به تلفیق کودکان معلول در مدارس عادی و برچیده شدن مدارس استثنایی، چاپ کتب برای کودکان با درج عکسهایی از افراد و کودکان معلول به منظور عادیسازی معلولیت، ساخت اسباببازیهایی که در آن رعایت حقوق افراد معلول آموزش داده میشود، ساخت فیلمهایی که به صورت غیرمستقیم و در پیام بین متن مسائلی را در این رابطه به منظور فرهنگسازی ارائه میدهد، مناسبسازی معابر، وسایل نقلیه و اماکن بهمنظور دسترسی برابر افراد معلول همچون دیگر افراد و… اشاره کرد.
با وجود تمامی این تلاشها، هنوز هم در تمامی کشورهای جهان، بر سر راه افراد دارای معلولیت که بهمنظور کسب آزادی و حقوق انسانی خود، همچنین مشارکت کامل در فعالیتهای جامعه می کوشند، موانعی وجود دارد. این افراد، با تحقیر و جلوگیری از دستیابی به جایگاه حقیقی خود در جامعه با برچسب زنیهای گوناگون قربانی شدهاند (کمالی، 1383).
برچسب «معلول»، با برخی باورها و پنداشتهای موجود در پس آن که مبتنی بر موهومات و اسطوره های منفی گذشته است، راه را بر بسیاری از فعالیتهای فرد دارای معلولیتی که خود را در جرگه افراد سالم جامعه میداند و به زندگی عادی ـ همراه با پارهای انطباقها یا مناسبسازیهای منطقی ـ در میان اجتماع ادامه میدهد، میبندد و او را با دشواریهایی روبهرو میكند كه ابتداییترین آنها، نادیده گرفته شدن و دور ماندن از دیگران است. جوامع مختلف نیز بر همین اساس و با توجه به باورها، نگرشها و اعتقادات فرهنگی خود ـ هرچند متحجرانه ـ روابط خود را با او تنظیم میكنند (کمالی، 1383).
رسانه نیز به عنوان پدیدهای غیرقابل انكار در زندگی بشر امروز، طی همین سالها، بارزترین جلوه برخورد مردم با پدیده معلولیت بوده است. مطالعات نشان میدهد كلیشههای منفی، اصلیترین عنصر در نمایش معلولیت در رسانهها بودهاند. تصویر افراد دارای معلولیت در رسانهها، اغلب با كلیشههایی همچون افراد قابل ترحم، قربانی خشونت، شریر و شیطانی، مرموز و بیگانه، دارای قدرت ماورایی، سرگرمكننده و خندهآور، دشمن خویش، باری بر جامعه و فاقد قدرت مشاركت اجتماعی همراه بوده است ( کمالی، 1386).
نگرشهای منفی، واپسگرا و باقیمانده از قرون گذشته رفتهرفته از طریق رسانهها جای خود را در فرهنگ دنیای جدید باز کرده و رسانهها به شكل تابلویی گسترده برای انتقال این مفاهیم عمل کردهاند. بازتولید این مفاهیم مقاومت آن را در برابر هرگونه تغییری افزایش داده و مفهومی ذاتی در فرهنگ پیدا کردهاند. در این میان، انسانها نیز در مسیر یادگیری و اجتماعی شدن در خصوص معلولیت، به صورت مستقیم و غیرمستقیم آموزش میبینند و نقش رسانه بهویژه سینما و تلوزیون به عنوان ابزارهای فرهنگساز در این آموزش و ارائه اطلاعات انکارناپذیر است.
دغدغه فرهنگسازی و اصلاح نگرش افراد غیرمعلول نسبت به معلولیت در نویسنده، پس از سانحه تصادف و آسیب نخاعی و تجربه معلولیت در سن 21 سالگی آغاز شد. طی 6 سال فعالیت در انجمن غیردولتی به نام باور (انجمن برتر کشور در سال 86 و 89) بهعنوان مسئول رسانهای این انجمن و تلاش در راستای فرهنگسازی در زمینه نگرش به معلولیت، برداشت و دریافت نویسنده اینگونه بوده است که نمایش غیرواقعی از افراد معلول در رسانههای ایران بهویژه در برنامههای تلویزیونی و فیلمها صورت گرفته است. چنین بازنمایی غیرواقعی در مهمترین ابزار فرهنگساز (تلویزیون و سینما) الگوی نادرستی در زمینه پذیرش و نگرش به افراد معلول ایجاد میکند که
این مسأله خود متعاقباً ایزوله شدن این افراد در خانهها، تبعیض، عدم مشارکت و محروم شدن از حقوق حقه آنان را موجب میشود.
از این رو در این تحقیق تلاش شده است که نحوه انعکاس معلولیت در آثار سینمایی بر مبنای الگوهای معلولیت بررسی شود و سوالات نویسنده در این حوزه مورد مطالعه قرار گیرد.
با توجه به این مسأله که عنوان شعار سازمان ملل در روز جهانی افراد دارای معلولیت سال 2004 « بدون ما ،برای ما،هرگز!» بوده و باید به این امر اشاره کرد که پیشتر نیز این شعار، به مدت 2 دهه، پیام مبارزانی حامیان و طرفداران حقوق افراد معلول در سراسر دنیا بوده است و نشانگر خواسته افراد معلول برای داشتن نقش بیشتر در اجتماعشان میباشد ((Jaeger&Bowman, 2005. محقق این پژوهش نیز دارای معلولیت است و میتواند انعکاس معلولیت در آثارسینمایی را از دیدگاه و نقطه نظر فردی که تجربه معلولیت را داشته مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد.
1ـ 3ـ اهمیت و ضرورت
یکسوم از حدود 200 کشور جهان، قوانین ضدتبعیض در حوزهی معلولیت وضع کردهاند
(United Nations Department of Public information, 2008). کشورمان، ایران نیز در میان کشورهایی قرار دارد که مجلس آن قانونی برای رعایت حقوق افراد معلول به تصویب رسانده است (قانون جامع حمایت از حقوق افراد معلول مصوب مجلس شورای اسلامی، 1383). به نظر میرسد که همچنان احترام به حقوق این افراد به جای ترحم، رعایت منزلت و کرامت انسانی آنان، برچیدن موانع مشارکت و مناسبسازی معابر وساختمانها، پذیرش توانمندی آنان، حق استخدام، اشتغال و… نادیده گرفته شده است و در این میان، پیوستن ایران به کنوانسیون حمایت از حقوق افراد معلول در سال 86 نیز تأثیر عملی و تسریعی در این امر ایجاد نکرده است. به نظر نویسنده، مشکلات فرهنگی در نگرش به مقوله معلولیت و انباشت فرهنگی که در خود مؤلفههای الگوهای قدیمی معلولیت را حفظ کرده، عامل اساسی و اصلی در راه عدم احقاق حقوق افراد معلول و مسائل مبتلا به آنان است.
فرهنگ پدیدهای گروهی است، در حالی که افراد ممکن است بهوجود آورنده اندیشهها و رفتارها باشند به تنهایی فرهنگ را بهوجود نمیآورند. فرهنگ از تعامل افراد با دیگران بهوجود میآید و عملاً باور و یا رفتار یک فرد وقتی که حالت خارجی و هدفمند پیدا میکند بخشی از فرهنگ بهحساب میآید. تلویزیون شاید مثال خوبی برای خارجی کردن و هدفمند کردن باشد؛ چرا که خود را نماینده یک مفهوم هدفمند از ارتباط انسانی میداند و مفاهیم (به شکل تصویر یا کلمه) عرضه شده در صفحه آن از دیگر مظاهر هدفمند کردن است. تلویزیون بهعنوان یک واقعیت، دارای تأثیرات عاطفی و فیزیکی روی انسانها است (محسنی، 1386).
سینما و فیلم نیز از این قاعده مستثنا نیستند و قادرند باورها و رفتارها را به صورت هدفمند نمایش داده و آن را جزئی از فرهنگ کنند. انتخاب کلمات، تصاویر و پیامهایی که از سوی آنها ارسال میشود، ادراکات، نگرشها و رفتارها را تعیین میکنند و اهرم پرقدرتی در خارجی کردن نگرشها و باورهای افراد بهحساب میآیند. نگرشها وابسته به ارزشها و هر دو آنها مبتنی بر اندیشهها و اعتقاداتی هستند که از طریق مشاهده و تعمق در رفتارها بهوجود میآیند.
شاید نتوان قانونی برای تغییر نگرش، وضع کرد. اما میتوان تغییر رفتار را قانونمند کرد، به امید آنکه منجر به تغییر نگرش شود (حسینی، 1389).
نگرشها، عقاید و طرز تلقیهای غلط جامعه، مانع بزرگی برای افراد دارای معلولیت ایجاد میکنند و بازتولید این نگرشها بهویژه اگر مبتنی بر واقعیت نباشند تأثیر خردکنندهای در شکلگیری هویت و همچنین روابط صحیح میانفردی و اجتماعی این افراد خواهد داشت که مثال بارز عواقب چنین نگرشهایی، ایزوله شدن، افسردگی فرد دارای معلولیت و از سوی جامعه به اصطلاح عادی و غیرمعلول نیز تردشدگی و عدم پذیرش توانمندیها در کنار تفاوتهای موجود در افراد معلول است.[1]
راههای متنوعی برای به نمایش درآوردن معلولیت در رسانهها مورد استفاده قرار گرفته است. جنی موریس معتقد است «معلولیت، بیشتر احساسات افراد غیرمعلول و واكنشی است كه آنها فراتر از خود معلولیت، در برابر آن نشان میدهند از این جهت معلولیت برای فرد غیرمعلول و نویسندهای که میخواهد از آن عبور کند غالب کنایی یا
یک مطلب دیگر :
منابع پایان نامه درباره قانون مجازات، شرکت مخابرات
استعاری پیدا میکند و نویسندگان اغلب بر تبعیض، غفلت و ترسی كه به طور عمومی نسبت به معلولیت وجود دارد، تكیه میكنند و میدانند كه به تصویر كشیدن شخصیتی گوژپشت، بدون پا یا با یك زخم در صورت، به طور حتم احساسات خواننده یا مخاطب (بیننده) را برانگیخته خواهد كرد. هرچه معلولیت غالب استعاری بد و شرورانهتری به خود بگیرد و یا الغاگر احساسات ناخرسندانهتری باشد، کلیشههای فرهنگی بیش از پیش تأیید می شوند» (Morris, 1991).
بهنظر میرسد که بازنمایی معلولیت در رسانههای جمعی، در بیشتر کشورهای جهان، از الگوهای نسبتاً مشابهی پیروی میکند در دستورالعمل رسانهای که سازمان بینالمللی کار منتشر کرده است به این امر اشاره شده که «اگرچه برخی مستندات و برنامههای ویژه افراد معلول ساخته و پخش میشود با این وجود افراد معلول به ندرت به عنوان جزء و بخشی از برنامههای اصلی و متداول حضور و نقش دارند. زمانی که به تصویر کشیده میشوند غالباً برچسب زده شده، نمایش کلیشهای از آنان ارائه میشود، موضوعی برای ترحم و دلسوزی هستند و یا به عنوان موجودات مافوق بشری که سنبل استقامت و پایداری هستند، شناسانده می شوند.» (ILO, 2010)[2]
طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، افراد معلول حدود 10% از جمعیت دنیا را رقم میزنند و به عنوان بزرگترین اقلیت دنیا، در معرض تبعیض، محرومیت از بهداشت و سلامت، آموزش، تحصیل و کسب حرفه و شغل هستند (نباتی، 1389).
تحقیقات مختلف نشان دادهاند رابطه معناداری بین تحریفهای رسانهای در مورد افراد دارای ناتوانی و فرآیند تبعیض نسبت به آنان وجود دارد ( کمالی، 1386).
با توجه به این مسأله که افراد دارای معلولیت و مدافعان حقوق معلولیت امروزه برآنند تا تصویرهای کلیشهای از معلولیت را که مرتبط با فرهنگ مسلط جامعه هستند، اصلاح و معلولیت را به عنوان جزیی عادی از زندگی روزمره مردم در رسانههای غالب تصویر کنند ضرورت تلاش رسانهها در انعکاس تصویری مبتنی بر واقعیت در جهت عادیسازی این امر بیش از پیش به چشم میخورد. بهویژه سریالها و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی میتوانند با ارائه الگویی منسجم و متحد در انعکاس معلولیت گام مثبتی در جهت تلفیق، حضور اجتماعی افراد دارای معلولیت و رفع تبعیضهای اجتماعی باشند. هرچند تعامل فردی، مؤثرترین وسیله برای تجربه شخصی معلولیت است ولی وسایل ارتباط جمعی میتوانند ابزار مؤثری برای ایجاد فهم بیشتر و تغییر تدریجی و نتیجه بخش در طرز تلقی عمومی نسبت به افراد دارای معلولیت باشند و راه را برای احقاق حقوق این افراد از طریق فرهنگسازی صحیح بگشایند.
با توجه به این امر باید خاطر نشان کرد که میزان و نحوه بازنمایی معلولیت در رسانههای همگانی ایران، مستلزم انجام تحقیقات و مطالعات مداوم است ولی متاسفانه در مقایسه با تحقیقات و پروژههای انجام گرفته در کشورهای دیگر، فاصله و خلأ اساسی در مطالعات معلولیت[3] بهویژه در حوزه فرهنگی و اجتماعی در ایران به چشم میخورد و هنوز هیچ نهاد، انجمن، دانشگاه و مرکزی برای انجام امور تحقیقاتی مرتبط با معلولیت و رسانه در ایران وجود ندارد.
امید است که انجام پروژهها و تحقیقات کمّی و کیفی در این راستا بتواند مدیران رسانه، تهیهکنندگان و فیلمسازان را با الگوی صحیح بازنمایی معلولیت آشنا کرده و اطلاعات صحیحی را در اختیار مخاطبان قرار دهد تا متعاقب آن رفتارهای بنیادین مبتنی بر واقعیت به صورت غیرمستقیم با مشاهده این الگو حاصل آید.
1ـ 4ـ تعریف مفهومی و عملیاتی
تعریف مفهومی
افراد دارای معلولیت
اصطلاح اشخاص دارای معلولیت برای تمامی اشخاصی به کار میرود که دارای اختلال طولانیمدت فیزیکی، ذهنی یا حسی بوده در تعامل با موانع مختلف ممکن است از نظر مشارکت کامل و مؤثر بر اساس اصول مساوی با دیگران دچار تأخیر شوند. (Convention on the rights of the persons with disabilities, 2007)
الگوی معلولیت
الگوهای معلولیت ابزاری هستند برای تعریف اختلال و معلولیت این الگوها مبنایی را در اختیار جوامع و دولتها قرار میدهد تا بوسیله آن راهکارهایی برای شناسایی و رفع نیازهای افراد معلول اندیشیده شده و فراهم آید (MDRC, 2012) .
تعریف عملیاتی
معلولیت
معلولیتها به سه طبقه تقسیم میشوند: 1ـ جسمی ـ حرکتی، 2ـ حسی 3- ذهنی و روانی.
در این تحقیق فیلمهایی مورد بررسی قرار گرفتهاند که در آن نقش اصلی فیلم دارای معلولیت جسمی یا حسی است.
الگوهای معلولیت
در پژوهش حاضر مبنای تحلیل فیلمها دو الگوی فردی و اجتماعی طبق نظر مایکل الیور خواهد بود. الیور الگوهای دیگر همچون خیریهای پزشکی و اخلاقی را برآیندی از الگوی فردی درنظر گرفته و زیرمجموعه آن قرار میدهد در فصل دوم این تحقیق تعاریف کامل این دو الگو ارایه خواهد شد.
1ـ 5ـ اهداف تحقیق
هدف اصلی
مشخص کردن نحوه انعکاس معلولیت و تصویرسازی از افراد معلول در فیلمهای منتخب
اهداف فرعی
1ـ مشخص کردن انطباق فیلمهای منتخب با الگوهای معلولیت.
2ـ تعیین میزان و نحوه انطباق فیلمهای منتخب با الگوهای معلولیت.
3ـ تعیین میزان مولفههای انعکاسیافته از الگوهای معلولیت در فیلمهای منتخب.
4ـ تعیین کلیشههای معلولیتی که در فیلمهای منتخب نمایش داده شدهاند.
5ـ تعیین میزان و نحوه کلیشهسازی از معلولیت در فیلمهای منتخب.
هدف کاربردی
[جمعه 1399-08-09] [ 08:30:00 ب.ظ ]
|