“
بر اساس یافته های ذوالفقاری، فاتحیزاده و عابدی (۲۰۰۸)، با موضوع تعیین رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه با ابعاد صمیمیت زناشویی زوجین شهر اصفهان، همبستگی منفی و معناداری بین طرحوارههای ناسازگار اولیه با ابعاد صمیمیت زناشویی وجود دارد. یعنی هرچه طرحوارهها ناسازگارتر میشوند، صمیمیت زناشویی کاهش مییابد. همچنین این پژوهش نشان داد بین زنان و مردان از نظر طرحوارهها تفاوت معناداری وجود نداشته است و فقط در بعد صمیمیت بدنی، نمرات مردان بیش از زنان بوده است.
پژوهش دیگری با هدف مقایسه طرحوارههای ناسازگار اولیه در همسران مطلقه و عادی بهعنوان پیش بینیکننده طلاق توسط یوسفی، اعتمادی، بهرامی، احمدی و فاتحیزاده (۲۰۱۰) بر روی ۱۵۰ زوج خواهان طلاق و ۱۵۵ زوج عادی انجام شده است. یافته های این پژوهش فرضیه پیش بینی طلاق را در رابطه زناشویی بر پایه طرحوارههای ناسازگار اولیه و ویژگیهای جمعیتشناختی تأیید نمود. از این رو همسرانی که دارای طرحواره ناسازگار رهاشدگی، بی اعتمادی / بدرفتاری، کاستی / بیمهری و محرومیت هیجانی هستند، احتمال از هم پاشیدگی و جدایی آنها بسیار زیاد است.
مطیعی، برجعلی و تقوایی (۲۰۱۴)، با بررسی نقش واسطه ای قصه عشق در رابطه با طرحوارههای ناسازگار اولیه و رضایت زناشویی دریافتند که هر فردی با سبک دلستگی خاص، نوع خاصی از طرحوارهها و قصههای عشق منحصربهفرد خود وارد یک رابطه عاشقانه می شود و کاملا بر اساس آنها در مورد زندگی زناشویی برنامه ریزی می کند و اگر با سبک دلبستگی، طرحوارههای ناسازگار و قصه عشق فرد مقابل در تعارض باشد، زندگی زناشویی ناگزیر به عدم رضایت طرفین منجر می شود.
همچنین در پژوهشی با عنوان تبیین رضایت زناشویی زوجین بر اساس هوش معنوی و طرحوارههای ناسازگار اولیه که توسط رحیمپور، صالحی، حسینیان و عباسیان (۱۳۹۲) انجام شد به این نتیجه رسیدند که اگرچه هر دو متغیر هوش معنوی و طرحواره می توانند، رضایت زناشویی زنان و مردان متاهل را پیش بینی کنند، اما قدرت پیش بینی هوش معنوی بالاتر از طرحواره میباشد.
سلیمانی (۲۰۱۴) نیز در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه زوجین با رضایت زناشویی در بندرعباس دریافت که محرومیت هیجانی، بازداری هیجانی و بی اعتمادی به طور قابل توجهی رضایت زناشویی را پیش بینی می کند.
اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر طرحواره درمانی بر رضایت زناشویی توسط شکریقندپزی، نوابینژاد و احقر (۲۰۱۵) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که گروهدرمانی مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی در بهبود رضایت زنان متاهل مؤثر است.
فریمن (۱۹۹۹) در پژوهشی با عنوان بررسی تفکر سازنده و طرحوارههای ناسازگار اولیه بهعنوان پیش بینیکننده تنظیم بین فردی و رضایت زناشویی به این نتیجه دست یافت که زنان به نسبت مردان تفکر سازنده پایینتر دارند و نمرات بالاتری در پرسشنامه طرحواره کسب کردند. همچنین نتایج از این فرضیه حمایت کرد که تفکر سازندهتر و نمرات پایینتر در طرحوارههای ناسازگار اولیه، پیش بینی کننده تنظیم درونفردی بالاتر بود.
درمطالعه مختاری، بهرامی، پاداش، حسینیان و سلطانیزاده (۲۰۱۲)، اثر طرحواره درمانی بر رضایت زناشویی در زوجین مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) مورد بررسی قرار گرفت که بر مبنای آن کاربرد طرحواره درمانی می تواند از طریق کاهش علایم اختلال شخصیت وسواسی جبری، رضایت زناشویی زوجین را افزایش دهد.
داسیانا و آلینا[۷۶] (۲۰۱۲) ارتباط بین طرحوارههای ناسازگار اولیه ، رضایت زناشویی و ارزش تکهمسری را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که افزایش طرحوارههای ناسازگار اولیه ، سطح رضایت زناشویی را کاهش میدهد و اینکه سطح طرحوارههای ناسازگار اولیه همبستگی منفی با ارزش تکهمسری دارد.
همچنین نتایج بهدست آمده از مطالعه یوسفنژادشیروانی و پیوستهگر (۲۰۱۱) نشان داد بین محرومیت هیجانی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، انزوای اجتماعی، شرم/ نقص، شکست، وابستگی/ بیکفایتی، آسیبپذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خودتحولنیافته، اطاعت، ایثار، بازداری هیجانی، عیبجویی افراطی، خویشتنداری وخود انضباطی ناکافی با رضایت از زندگی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. همچنین محرومیت هیجانی، شرم/ نقص و وابستگی/ بیکفایتی توانایی پیش بینی کنندگی رضایت از زندگی را دارند.
در نهایت پژوهش لقابرازنده (۱۳۸۴) با عنوان رابطه معیار های ارتباطی و طرحواره های ناسازگار اولیه با سازگاری زناشویی دریافت که معیارهای ارتباطی رابطهمدار در چهار حیطه مرزها، قدرت، سرمایه گذاری بیانی و سرمایه گذاری عملی، با سازگاری زناشویی رابطه دارد. همچنین رضایت از برآورده شدن معیارهای ارتباطی در رابطه زناشویی، با سازگاری زناشویی رابطه دارد. از سوی دیگر سه طرحواره ناسازگار اولیه محرومیت هیجانی، انزوای اجتماعی و وابستگی / بیکفایتی با سازگاری زناشویی رابطه معنادار منفی داشتند.
۲۷-۲ جمع بندی و نتیجه گیری
این فصل عمدتاً به معرفی طرحوارهها، چگونگی شکل گیری و خصوصیات آنها پرداخت. همچنین ۱۸ طرحواره ناسازگار اولیه و اثراتی که بر زندگی افراد میگذارند مورد بحث قرار گرفت که یکی از این حیطهها روابط زناشویی زوجین بود. آمار طلاق که معتبرترین شاخص آشفتگی زناشویی است، نشانگر آن است که رضایت زناشویی بهآسانی قابل دستیابی نیست (تالمن و هسایو، ۲۰۰۴). از طرفی رواج ازدواجهای زودرس در برخی از بافتهای فرهنگی باعث افزایش نارضایتی زناشویی و طلاق شده است. بدین منظور رویکردهای زوجدرمانی و به ویژه طرحواره درمانی رواج پیدا کردند. طرحواره درمانی، درمانی نوین و یکپارچه است که عمدتاً بر اساس بسط و گسترش مفاهیم و روشهای درمان شناختی- رفتاری کلاسیک بنا شده است و هدف نهایی آن بهبود طرحواره است (یانگ و همکاران، ۱۳۸۹).
از طرفی مشکلات خانوادگی و دغدغه های روانی حاصل از مسائل خانوادگی بر تمام جنبه های زندگی هر انسانی، حتی بعد تحصیلی می تواند اثرمنفی بگذارد و بهتدریج عواطف و دلزدگی را در محیط خانه و خانواده به وجود آورد. تا آنجا که محقق بررسی کردهاست پژوهشی در زمینه اثربخشی مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرحواره درمانی بر افزایش رضایت زناشویی در زنانی که در مقطع دبیرستان ازدواج کرده اند، یافت نشد. همچنین با توجه به نظر یانگ مبنی بر اینکه شناخت طرحوارهها به خودی خود شفابخش است، این پژوهش تنها به اجرای مرحله سنجش و آموزش طرحواره درمانی می پردازد. در نتیجه، بررسی تأثیر این آموزش بر کاهش فعالیت طرحوارههای ناسازگار اولیه و افزایش رضایت زناشویی، می تواند قدمی برای رواج هرچه بیشتر و تأییدی بر مفید بودن طرح مذکور باشد.
فصل سوم
روششناسی پژوهش
۱-۳ مقدمه
در این فصل به بررسی نوع پژوهش، جامعه آماری، حجم نمونه، روش نمونه گیری، ابزارهای اندازه گیری، روش اجرای پژوهش، برنامه آموزشی و روشهای آماری مورد استفاده در این پژوهش میپردازیم.
۲-۳ روش پژوهش
“
[دوشنبه 1401-09-21] [ 07:27:00 ب.ظ ]
|