5-2. رئوس مطالب نظریه‌ی راولز. 37

6-2. نتایج سیاسی نظریه‌ی راولز. 39

 

فصل سوم

بسترهای فکری راولز. 41

1-3. انگیزه‌ی نظریه‌پردازی راولز. 41

2-3. آبشخورهای فکری جان راولز. 42

1-2-3. لیبرالیسم. 42

2-2-3. انسان‌‌گرایی. 50

3-2-3. سکولاریسم. 52

4-2-3. انسان‌شناسی وظیفه‌‌گرا 54

5-2-3. کثرت‌‌گرایی. 58

6-2-3. نسبیت‌‌گرایی معرفت‌شناختی. 60

7-2-3. کانتیسم. 63

فصل چهارم

بررسی نظریه‌ی راولز، ویژگی‌ها و مبانی آن.. 79

1-4. نقد راولز بر نظریه‌های رقیب… 79

1-1-4. دیدگاه راولز درباره‌ی نظریه‌ی سودگرایی.. 80

2-1-4. دیدگاه راولز درباره‌ی نظریه‌ی شهودگرایی.. 84

3-1-4. دیدگاه راولز درباره‌ی نظریه‌ی کمال‌گرایی.. 87

2-4. راولز پیشین.. 89

1-2-4. کثرت‏گرایی.. 90

2-2-4. قراردادگرایی.. 91

3-2-4 وضع نخستین.. 93

 

4-2-4 پرده‌ی بی‌خبری.. 94

5-2-4. عقلانیت… 94

6-2-4. اصول عدالت… 96

3-4. راولز پسین.. 97

1-3-4. پراگماتیسم. 97

2-3-4. مدارای دموکراتیک… 107

3-3-4.  اجماع هم‌پوشان. 109

4-3-4. اصل همگانی عدالت… 110

5-3-4. ایمان عقلایی به امکان تحقّق یک نظام عادلانه. 112

6-3-4. ایده‌ی مفهوم سیاسی عدالت… 112

7-3-4. ایده‌ی اجماع هم‌پوشان. 114

8-3-4. شرط همگانی مفهوم عدالت… 116

فصل پنجم

اندیشه‌های منتقد راولز. 121

1-5. فیلسوفان مسلمان. 121

2-5. کمال‌گرایان. 122

3-5. جامعه‌گرایان. 132

4-5. تکثرگرایان ارزشی.. 137

5-5. چندفرهنگی‌گرایان. 139

6-5. برابری‌خواهان. 142

7-5. آزادی‌خواهان (لیبرتارین‌ها) 145

8-5. فمینیست‌ها 151

 

فصل ششم

تحلیل. 153

1-6. بررسی نقدهای راولز بر نظریه‌های رقیب… 153

2-6. دسته بندی و بررسی نقدهای وارد بر راولز. 155

1-2-6. انتقادهای وارد بر مبانی و بستر فکری راولز. 155

1-1-2-6. نقد لیبرالیسم. 155

2-1-2-6. نقد انسان‌‌گرایی.. 157

3-1-2-6. نقد سکولاریسم. 160

4-1-2-6. نقد انسان‌شناسی وظیفه‌‌گرا 161

5-1-2-6. نقد کثرت‌‌گرایی.. 166

6-1-2-6. نقد نسبیت‌‌گرایی معرفت‌شناختی.. 169

7-1-2-6. نقد پراگماتیسم. 172

8-1-2-6. قرارداد اجتماعی.. 172

2-2-6. انتقادهای ناظر بر محتوای راولز. 175

1-2-2-6. بی‌توجّهی به فلسفه‌ی اخلاق.. 175

2-2-2-6. وضعیت اصیل.. 175

3-2-2-6. بی‌توجّهی به معیارهای عدالت‌پژوهی.. 176

4-2-2-6. پرده‌ی بی‌خبری.. 177

5-2-2-6. فرضی بودن ‌‌‌وضع نخستین و اشکالات آن. 177

6-2-2-6. پارادوکس در تصور پیشین «خیر» و سعادت… 181

7-2-2-6. عدم توجّه به تلقی‌های دیگر از «خیر» 182

 

8-2-2-6. اصول عدالت: آزادی، تمایز. 182

9-2-2-6. اقتضای ظالمانه‌ی اصل دوم. 183

10-2-2-6. نسبیت عدالت و معیار‌ناپذیری مطلق آن. 184

11-2-2-6. ایدئولوژیک و جانب‌دارانه و بومی بودن ‌نظریه‌ی راولز. 185

12-2-2-6. فقدان نوآوری.. 186

13-2-2-6. فقدان انسجام و شفافیت لازم و ابهام و تفسیرپذیری زیاد نظریه. 187

14-2-2-6. خنثا و تهی بودن عدالت در ‌نظریه‌ی راولز. 188

15-2-2-6. معطوف بودن به پوچی و پوچ‌گرایی.. 189

16-2-2-6. عدم توجّه به بسیاری از تلقی‌های دیگر از عدالت… 190

17-2-2-6. تردیدپذیر بودنِ ضدیت با فایده‌انگاری.. 190

18-2-2-6. نگاه غیرساختاری و انتزاعی به عدالت اجتماعی.. 191

خاتمه

علل توجّه صاحب‌نظران به دست‌آورد راولز. 193

 

پایان نامه

 

منابع: 199

کتاب‌‌‌نامه فارسی: 199

مقالات: 201

منابع انگلیسی: 203

منابع اینترنتی: 204

 

پیش‌گفتار

حال و هوای ماه رمضان و تشنگی و گرمای تابستان سال هشتاد و هشت، یکی از ماندگارترین خاطرات مرا رقم زد، طرح ضیافت، طرحی آموزشی-تبلیغی در دانش‌گاه فردوسی. بنا بود برای دانش‌جویان، درس جنگ نرم را تدریس کنم، بگذریم از حال و هوای آن روزها و ماجرای انتخابات و حساسیت‌ها و سر و صداهایی که بود و گذشت و… کمابیش به‌خیر گذشت.

درباره‌ی موضوعی که قرار بود برای دانش‌جویان تدریس کنم کم و بیش اندوخته‌ای داشتم، اما روزها، روزهایی بود که هر سری و صدایی بوی سیاست می‌داد، و نه سیاست به معنای مقدسی که می‌‌شناسیم، حال شاید بتوانی تصور کنی عبارت «جنگ نرم» آن هم در فضای هیجان‌زده‌ی دانش‌گاه با دانش‌جویان چه می‌کرد و با من چه می‌کرد.

پس هرچه که از کتب علمی و فلسفی و دینی در این زمینه به دستم می‌رسید می‌خواندم. لازمه‌ی این مطالعات آشنایی با مکتب‌های مختلفی بود که به نوعی در حوزه‌های علم و فرهنگ ما ورود پیدا کرده‌است. و از آن‌جا که من هیچ‌گاه امکان تحقّق تحقیقات بدون پیش‌فرض را باور نداشتم، عمدهی این مکتب‌ها را با عینک یک طلبه‌ی مسلمان ایرانی خواندم. هابرماس، هانتینگتون، پوپر، هایک، مکینتایر، نوزیک، راولز و… از جمله شخصیت‌هایی هستند که در خصوص نظریّاتشان مطالعه کردم. هم‌چنین سعی داشتم با نظریّات مربوط به دین، اخلاق و سیاست در فلسفه بیش‌تر آشنا شوم.

گرچه پیش‌تر – به دلایل کاملا شخصی- مایل بودم موضوع پایان‌نامه را مرتبط با فلسفه‌ی ذهن انتخاب کنم، لکن اساتیدی چون استاد کهنسال و استاد حقّی ‌‌‌‌پیش‌نهاد کردند که موضوع را مرتبط با دغدغه‌های جاری و ساری در حوزه‌ی مطالعاتی خودم بردارم، بی‌درنگ پذیرفتم و به ‌‌‌‌پیش‌نهاد یکی از اساتید روحانی، «راولز» را انتخاب کردم. با آن‌که می‌دانستم کار دشوار است و درباره‌ی او تا کنون بیش از دو-سه کتاب ترجمه نشده.

دو سال طول کشید تا این نوشته آن‌گونه شود که می‌خواهم، اما سرانجام شد.

 

موانعی که گذشت

  1. عدم دست‌رسی به منابع درجه‌ی یک

بیش‌تر کتاب‌هایی که مورد نیازم بود در دست‌رس یا نبود، یا نیافتم. آثار بزرگانی چون ساندل، نوزیک، گری، مکینتایر، جوزف رز، برایان باری و…

زمانی‌که از احمد واعظی در این راستا کمک خواستم، فرمودند که کتابشان را در کمبریج نوشته‌اند، و از منابعی که در ایران می‌توان یافت اطلاعی ندارند. لذا ناچار بودم این کتاب‌ها را در فضای مجازی جست‌وجو و دانلود کنم. سخت‌تر آن‌جا بود که در جست‌وجوی نامی، هم‌نامی پرآوازه‌تر یافت می‌شد، چونان‌که درباره‌ی جان گری پیش آمد،

یک مطلب دیگر :

 

تجارب تصویرسازی ذهنی:/پایان نامه درباره اضطراب امتحان

 و این مسأله کار را بیش‌تر دشوار می‌کرد.

  1. ترجمه‌ی نامناسب برخی آثار

متأسفانه پس از مدّت‌ها انتظار و پس از آن‌که برخی از آثار راولز ترجمه شد، دیدیم که ترجمه مناسب نیست و حتّا گاه، به متن اصلی وفادار نبوده‌است، هم‌چون قانون مردمان که اعتراض دکتر ملکیان را نیز برانگیخت.

اینک پس از مطالعه‌ی بیش از پنجاه منبع، اعم از فارسی و انگلیسی، کتاب و مقاله، حقیقی و مجازی (اینترنتی)، حاصل این مطالعات را تقدیم اساتید و دانش‌جویان و حکمت‌پویانی می‌کنم که دل در گرو دانستن دارند.

از ویژگی‌های این نوشته نسبت به نوشته‌های مشابه، وجود مباحثی است که پیش از این شاید ‌کم‌تر به آن اشاره شده. مثل دقت نظر در نگاه پراگماتیستی راولز پسین، که حتّا نویسنده‌ای هم‌چون احمد واعظی نیز در کتابش اشاره‌ای به این موضوع نداشته‌است.

هم‌چنین تلاش کردم که در جمع‌آوری نقدهای مختلفی که درباره‌ی راولز موجود است همّتی در خور داشته‌باشم. نویسنده مدّعی نیست که در این هدف غور کامل کرده‌است، لکن بنده در حد توان آن‌چه در منابع بود گردآوری کردم و در فصل پنجم کتاب آورده‌ام.

به هر حال، نوشته‌ای که پیش روی شما است شامل یک مقدمه و شش فصل است. فصل نخست مفهوم‌شناسی عدالت و عدالت سیاسی است که آغازه‌ای برای ورود به بحث است. فصل دوم توصیف نظریه‌ی جان راولز، فصل سوم و چهارم تبیین نظریه، فصل پنجم مربوط به نقدها و سرانجام فصل ششم تحلیل نظریه از نگاه نویسنده است.

امیدوارم، آن‌چه خواندم و نوشتم، در ساحت ربوبی الله جلّ و علی مرضیّ باشد و منظور.

در پایان از اساتید بزرگواری که در این ره‌گذر همراهم بودند صمیمانه سپاس‌گزارم، و امیدوارم با مطالعه و راه‌نمایی موشکفانه‌ی خود، بر غنای این کار بی‌افزایند.

 

مقدمه

الف- آشنایی با شخصیت و اندیشه‌ی جان راولز

راولز کیست؟

جان بوردن راولز[1]، فیلسوف معاصر آمریکایی در سال ۱۹۲۱ در بالتیمور زاده شد و تحصیلات خود را در رشته‌ی فلسفه در دانش‌گاه پرینستون آغاز کرد. پس از تحصیل، مدّتی به تدریس در دانش‌گاه کرنل پرداخت و از سال ۶۷۹۱ به هاروارد رفت. او به سال ۲۰۰۲ در سنّ هشتادویک سالگی چشم از جهان فروبست. وی با رشد در سنّت فلسفه‌ی تحلیلی و فضای علمی شده‌ی فلسفه‌ی آمریکا، سعی کرد، پایه‌های فلسفه‌ی سیاسی خود را تدوین نماید و با تأثیری که از آرای فیلسوفانی چون لاک، روسو و کانت گرفته بود، یکی از مهم‌ترین نظریّات را درباره‌ی عدالت پی‌ریزی کرد. راولز را یکی از بزرگ‌ترین فلاسفه‌ی سیاسی قرن بیستم شناخته‌اند که توانسته با مبنا قراردادن اصول لیبرالیسم، به مهم‌ترین دغدغه‌ی آرمان‌های ‌‌ضدلیبرالیستی (یعنی بحث عدالت اجتماعی) بپردازد.

احاطه به دانش واندیشه‌ی پیشینیان در قلمرو اخلاق، فلسفه، سیاست و تاریخ، تلاش مداوم و خستگی‌ناپذیر علمی، نظم و انضباط شخصی، شخصیت فروتن و مهرورز، اندیشه‌ی پویا، نثر فصیح و روشن، از جان راولز چهره‌ای برجسته، دیرپا و نام‌ور در ‌حوزه‌ی فلسفه‌ی دوران جدید ساخته‌است‌؛ تا‌جایی‌که در میان منتقدان راولز کسانی نیز یافت می‌شوند که این شهرت اقبال عمومی را دلیل بر وجود افکار بدیع و استدلال‌های محکم در اندیشه‌ی وی نمی‌دانند؛ برای مثال شاپیرو معتقد است که راولز فیلسوفی است که از امتیاز فرا‌رفتن از مرزهای آکادمیک و تبدیل شدن به چهره‌ای مشهور و مردمی برخوردار بوده‌است.[2]

 

تلاش‌های علمی راولز

نظریه‌ی عدالت جان راولز از مهم‌ترین نظریات فلسفه‌ی سیاسی در قرن بیستم به‌شمار می‌رود. او در احیای فلسفه‌ی سیاسی تأثیر فراوانی داشته‌است. جان راولز نظریه‌اش را درباره‌ی عدالت را نخستین‌بار در مقاله‌ای در سال 1958 میلادی به نام عدالت ‌‌‌‌به‌مثابه‌ی انصاف[3] نوشت. او در این مقاله تفسیر خود را از مفهوم عدالت بیان کرده‌است. وی چند سال بعد در سال 1971 میلادی کتابی تحت عنوان نظریه‌ی عدالت[4] نوشت و نظریه‌ی خود را در آن به‌صورت جامع و مبسوط شرح داد. ‌‌آن‌گاه در سال 1993 میلادی کتابی دیگر به نام لیبرالیسم سیاسی[5] به چاپ ‌رساند که در این کتاب تناسب نظریه‌ی عدالت خود را با نوع خاصّی از نظام سیاسی بیان می‌کند و در نهایت در سال 2000 میلادی کتابی به نام عدالت ‌‌‌‌‌‌‌‌به‌مثابه‌ی انصاف[6] نوشت. در این کتاب که آخرین اثر وی به‌شمار می‌رود، خلاصه‌ی تمام افکار و نظریّات خود را بیان می‌کند.

یکی از امتیازات راولز نسبت به دیگر نظریه‌پردازان، اصول عدالت، از نظر او است. او با پی‌ریزی این نظریه از سویی به اصل آزادی اولویّت می‌دهد و از سوی دیگر، عدالت جبرانی و برابری اجتماعی را درمی‌افکند. به عبارت دیگر، راولز درپی سازش دادن مباحث راست و چپ جدید در غرب بود که در تقابل با هم نگریسته می‌شدند. به همین دلیل، کتاب او هم نزد اندیش‌مندان لیبرالی که به اصل آزادی اهمیت خاصّی می‌دادند و هم نزد متفکران مارکسیستی که خواستار برابری اجتماعی بودند، مورد تحسین و توجّه قرارگرفت. اهمیت نظریه‌ی عدالت راولز چنان می‌نماید که امروزه محدوده‌ی مباحث فلسفه‌ی سیاسی به «افلاطون تا راولز» تغییر یافته‌است.

کوشش‌های وی در این چند دهه، تحوّلاتی در درون‌مایه‌ی فکر سیاسی راولز و نوعی تجدیدنظر از برخی عناصر نظریه‌ی عدالت وی می‌نماید. برخی از صاحب‌نظران تمایل دارند که فعالیت‌های فکری راولز را پس از نگارش نظریه‌ی عدالت به دو دوره‌ی اصلی تقسیم کنند: دوره‌ی نخست تا سال 1982 میلادی ادامه دارد. در این مدّت راولز معطوف به دفاع از روی‌کردهای اصلی خویش در کتاب نظریه‌ی عدالت و پاسخ به منتقدان خویش است. دوره‌ی پسین از 1982 میلادی ‌درپی سخن‌رانی‌های راولز آغاز می‌شود که «سخن‌رانی‌های دیویی»[7] نام دارند. وی در این سخن‌رانی‌ها به صراحت اعلام می‌کند که دیگر به‌دنبال ارائه‌ی معیارها و اصول عام برای ترسیم پایه‌های اخلاقی ساختارهای اجتماعی نیست، بلکه می‌کوشد اصول هم‌کاری اجتماعی را در بستر اجتماعی خاص یعنی جوامع لیبرال-‌دموکرات، معرّفی کند. در این دوره راولز بر آن است که خوانشی از لیبرالیسم و عدالت عرضه کند که بر هیچ دیدگاه فلسفی و اخلاقی خاص تکیه نز‌‌‌ده‌باشد. با این کار و حذف پشتوانه‌ی فلسفی و دکترین خاص اخلاقی از عدالت، امید داشت که این اصول مبنای هم‌کاری همه‌ی اهالی فلسفه و باورهای اخلاقی و دکترین‌های مذهبی متفاوت در یک جامعه‌ی دموکرات و لیبرال قرارگیرد.[8]

[1]. John Borden Rawls.

[2]واعظی، احمد: جان رالز؛ از نظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسی، قم، بوستان کتاب، 1384، ص15.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...