آدام هاروارد: در مقالة اخیر با نام «تاریخ آموزش عالی» پیتر ساكس نشان می‌دهد كه اعتقاد به مساوات در آموزش عالی در همة دانشجویانی كه سخت تلاش می‌كنند و مصمم هستند كه خوب باشند امروزه وجود دارد. اعتقاد همیشگی امروزی این است كه چیزی كه سبب زیان دانشجویانی كه سخت تلاش می‌كنند وجود ندارد. ارتباط بین كوشش فردی و شانس رفتن به كالج در واقع این است كه برای بسیاری از دانشجویان آنجا می‌تواند بسیاری از موانع رسیدن به كالج ادامه داشته باشد.
شما فكر می‌كنید چه موانع عمده‌ای وجود دارد كه از رسیدن بسیاری از دانشجویان فقیر به كالج جلوگیری می‌كند؟

آرتور لوین: فقیر بطور چشمگیری در حال افزایش است. نمونه‌هایی از موفقیت در اكثریت دانشجویان فقیر وجود ندارد، در میان آنها افرادی كه بیشترین موفقیت را داشته‌اند، رهبران باندهای جنایتكاران و اداره‌كنندگان فاحشه خانه‌ها و توزیع‌كنندگان مواد مخدر بوده‌اند برای یك چنان شرایطی نیازهای آموزشی وجود ندارد (آموزش لازم نیست). آنجا دنیایی است كه در آن دانشجویان از خیابانهای بیرون از خانه ناآگاه هستند و والدین آنها نیز با موفقیتهای بزرگ سر و كاری نداشته‌اند. هیچ رابطه‌ای بین تحصیلات و فرصتهای آینده دیده نشده است. بچه‌هایی كه در تحصیلات تا زمان ورود به كالج موفقیتی داشته‌اند، در بسیاری موارد با انتظاراتی روبرو هستند و بیشترین افت نمره را در سال سوم دارند. علیرغم این موانع، من نظامی را توصیف كردم كه افراد را آماده می‌كند در هر جایی به زندگی ادامه دهند. این یك فرصت پنهان است. برای بسیاری از كودكان فقیر، تحصیلات فاقد كارایی است. من اخیراً از افغانستان بازدید كردم و این فرصت را داشتم تا كلاسهایی را كه در میان خشونت و افسردگی و شوك ناشی از جنگ اداره می‌شد را ببینم. من به كلاسی رفتم كه 60 دختر بدون میز و صندلی روی زمین نشسته بودند و حساب می‌خواندند. این دختران بوسیلة طالبان از مدرسه محروم شده بودند و اكنون دربارة مدرسه رفتن و یادگیری در فقیرترین مكان و بدترین شرایطی كه من شاهد آن بودم دلسوزی می‌كنیم. آنها به تحصیلات اهمیت می‌دهند و ما آنرا تلاش و كوشش سخت برای ساختن آینده می‌بینیم. این مقایسه‌ای با چهار كودك بود كه من دربارة همسایة قدیمی خود در برانكس جنوبی مطالعه داشته‌ام. بیش از چهار سال مطالعه ما مشغول ادامة گفتگوها درباره اهمیت آموزش و پرورش بوده‌ایم. فرصتها و شرایط بهتری برای 

رسیدگی به مدارس (تحصیلات فراهم شد.

تقویت سرویسهایی كه به آمادگی دانش آموزان در آزمونهای آموزش عالی كمك كرد‌ه‌اند، هنوز چهار نمایندة دیگر كه همسایه قدیمی هستند متقاعد نشده‌اند كه آموزش و پرورش یك سرمایه‌گذاری مفید است، آنان این نظریه را می‌شناسند و آن را در یادداشتهای خود برای مطالعه می‌آورند. اما آن یادداشتها عمل آنان را در رابطه با حضور در مدرسه، تكنیكها یا مربوط به نمرات فارغ التحصیلان و یا همین حضور را در كالج هم نشان نمی‌دهد تا این تاریخ، مدارسی كه بطور ملموسی به آنها اهمیت دهد موجود نبوده این كار امكان‌پذیر نشده است. مخالفتها یا اعتراضات آشكاری به عمل آنان شده است. نشانه‌های آن از همسالان دانش آموزان مدرسه و از مشاغل افرادیكه در جدار آنها هستند گرفته می‌شود. برای آنان تحصیل یك مراسم تشریفاتی بدون ترتیب است این نوعی عدم ارتباط با پیشرفت در دنیای واقعی كه آنها زندگی می‌كنند است.
هاروارد: شما در تحقیق خود، درباره دانشجویان فقیری كه در رفتن به كالج احتمالاً را با مشكل روبرو می‌شوند مطالعه كردید چه چیزی كشف نمودید؟ چه چیزی ورود دانش‌آموزان فقیر را به كالج یا تحصیلات پس از دبیرستان مشكل ساخت؟

لوین: من واقعاً شگفت زده شدم پس از گذراندن چند هفته زندگی در میان خانواده‌هایی كه درآمد پایین داشتند من واقعاً افسرده و متأسف بازگشتم. از بچه‌ها می‌پرسیدم تا چه فاصله‌ای به مدرسه می‌رفتی اگر می‌توانستی به اندازه‌ای كه دوست داری بروی؟ پاسخ معمول كلاس دهم بود، این پرسش تا كلاس دوازدهم دنبال 

یک مطلب دیگر :

 

پایان نامه جرایم زیست محیطی//مفهوم بهداشت عمومي

شد. من از مادران آنها كه برای بچه‌هایشان چه چیز می‌خواهند؟ و آنها پاسخ دادند كه خواستار چیزی هستند كه هر پدر و مادری آنرا برای فرزندانش می‌خواهد.

آنها می‌گفتند: من می‌خواهم بچة من خوب انجام دهد (تكالیف)، به دردسر نیفتد و شاد باشد. من دربارة رفتن آنها به كالج پرسیدم و اینكه آیا دوست دارند كه فرزندانشان به كالج بروند؟ چشمان آنها از تعجب برق می‌زد، احتمالاً سوال من به این شبیه بود كه آیا شما انتظار دارید كه فرزندتان به مریخ برود؟
زمانیكه پس از بازدیدم از آنجا به دانشكده بازگشتم من رئیس كالج برادفورد بودم، ما یك بورس تحصیلی بوجود آوردیم كه بطور ویژه برای بچه‌هایی كه در آن منطقه زندگی می‌كردند طراحی شد. اولین دانشجویی كه به كالج رسید و چند هفته از آمدنش گذشت، من او را به دفتر كارم دعوت كردم و از او پرسیدم، بورس تحصیلی كالج باعث شد كه به كالج بیائید؟ و او پاسخ داد: نه من همیشه قصد داشتم به كالج بروم، كمك هزینة تحصیلی شما مرا مجبور كرد كه به این كالج بیام. من فهمیدم كه تمركز من بر روی این مساله اشتباه بوده است، من بر روی آسیب‌شناسی‌ها متمركز شده بودم. آن چیزی كه فقط موانع رفتن به كالج نامیدیم. من می‌بایست بر روی مسائل غیرعادی متمركز می‌شدم. مسائل بچه‌هایی كه باید به حامله شدن، مردن، زندانی شدن و روسپی‌گری‌هایشان و استفاده از مواد مخدر توسط این بچه‌ها خاتمه داده شود، مطابق آمار، آنها هنوز بنحوی از این مسائل در رنج‌اند و به همین دلیل من مطالعه بر روی نوجوانان آنها در مدرسه شروع كردم. (جمعیت كالجی در بوستون و دانشگاه هاروارد) جالب‌ترین قسمت آن موضوع زمانی بود كه یكی از دانشجویان صحبت كرد، روش خواندن او مانند خواندن رمانی بود كه رمان نویس آنرا پشت سر هم تكرار می‌كند، آنها همه شبیه یك داستان گفتند و اینكه كسی در زندگی آنها اثر می‌گذاشت و آن چه كه در این دانش آموزان متداول است، بویژه كسانیكه قصد داشتند در بهترین مدارس كشور فارغ التحصیل شوند این است كه این موضوع به آنها كمك كرد كه موانعی كه سایر بچه‌هایی كه در همسایگی آنها نیز با آن درگیر بودند از بین ببرند و این به پیشرفت آنان كمك كرد اینها مشكلاتی بود كه شخصی وارد كالج می‌شد تا هنگام فارغ التحصیلی با آن درگیر می‌شد. آنها دانش‌آموز را از هر جایی می‌گرفتند و فرصتی برای او فراهم می‌كردند، و دیدگاه گسترده‌ای از جهان می‌ساختند و حتی ممكن بود آن دانش آموزان را تا دروازة كالج به شكلی نظامی وار برده باشند.
هاروارد: وقتی من دانش آموز بودم، داستانی شنیدم كه پس از آن، نقش مهمی در كمك كردن من به همسالانم در رفتن به كالج ایفا كرد، من هرگز بدون راهنمایی یكی از معلمانم (آقای ماتینگی) حاضر نمی‌شدم.
در تحقیقتان، آیا این حمایت و راهنمایی فقط با مشاوران و دوستان فردی خودتان اتفاق افتاد؟ آیا خدمات سازمانها این نوع از رایزنی و راهنمایی را برای بچه‌ها فراهم كرد؟ تعداد بیشماری سازمانهای غیرحرفه‌ای و مناسب وجود دارد كه بعنوان مثال كوشش می‌كند این رایزنی را برای عدم پیشرفت دانش آموزان فراهم كند.
لوین: من سازمانهایی را كه این نوع حمایت را داشته‌اند ندیدم. همیشه یك فرد بود، احتمالاً شخصی در كنار سازمان بوده كه مخصوصاً برای بزرگسالان این فعالیت غلط را داشته است. سازمانهای اجتماعی، مانند بهزیستی برای ما خیلی اهمیت دارد، بعنوان مثال، كلینیك‌های توانبخشی، مشاورة روانشناختی، تعیین محل مناسب برای زندگی دانش‌آموز و انواع تجربه‌هایی كه احتمالاً بیشتر به دانش آموزان بزرگتر مربوط می‌شده است.
دانش آموزانی كه قبل از آن مشاوره در زندگی آنها جایی نداشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...