2-4-استرس……………………………………………………………… 33
2-5- افسردگی………………………………………………………….. 38
2-5-1-شیوع افسردگی در نوجوانان…………………………………… 42
2-5-2-علل افسردگی در نوجوانی……………………………………… 44
2-5-3-تاثیر افسردگی در زندگی…………………………………………. 46
2-6-اضطراب………………………………………………………………. 48
2-6-1-ظاهر عمومی و رفتاری فرد مضطرب……………………………. 49
2-6-2-علائم اضطراب…………………………………………………….. 49
2-6-3-توصیف بیماران مضطرب…………………………………………. 50
2-7-مبانی نظری رابطه بین متغیرها…………………………………… 51
2-8- پیشینه تحقیقات………………………………………………….. 58
2-8-1-تحقیقات داخلی…………………………………………………. 58
2-8-2- پیشینه تحقیقات خارجی………………………………………. 63
فصل سوم: روش شناسی……………………………………………… 68
3-1- مقدمه………………………………………………………………. 69
3-2- روش تحقیق………………………………………………………… 69
3-3- جامعه، نمونه و روش نمونه گیری……………………………….. 69
3-4- ابزارهای تحقیق…………………………………………………… 70
3-4-1- مقیاس ارزیابی افسردگی،اضطراب و استرس………………. 70
3-4-2- روایی و پایایی…………………………………………………… 71
3-5- شرح جلسات……………………………………………………… 72
3-6- روشهای تجزیه و تحلیل داده ها……………………………………76
فصل چهارم :تجزیه و تحلیل داده ها…………………………………… 77
4-1- مقدمه……………………………………………………………….. 78
4-2- توصیف متغیرهای اصلی…………………………………………… 79
4-3- کنترل مقادیر پرت و انتهایی شاخصها……………………………. 80
4-4- بررسی نرمال بودن داده ها……………………………………….. 83
4-5- آزمون فرضیه های تحقیق………………………………………….. 90
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری…………………………………………. 93
5-1- مقدمه……………………………………………………………….. 94
5-2- خلاصه پژوهش و نتایج……………………………………………… 94
5-3- پیشنهادات…………………………………………………………. 98
5-3-1- برای پژوهش های آتی…………………………………………… 98
5-3-2- پیشنهادات کاربردی………………………………………………. 98
5-4- محدودیت ها………………………………………………………… 98
منابع و مآخذ……………………………………………………………… 99
چکیده:
در این تحقیق تاثیر آموزش مدیریت استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش سلامت روانی دانش آموزان دختر شهر همدان مورد بررسی قرار گرفته است. تعداد 40 نفر از دانش آموزان بصورت تصادفی انتخاب شده و در دو گروه کنترل و آزمایش گروه بندی شدند. آموزش مدیریت استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در 8 جلسه با استفاده از متون آموزشی اجرا شده و در دو مرحله قبل و بعد آموزش از هر دو گروه پرسشنامه های تکمیل گردیده است. متغیر « آموزش مدیریت استرس مبتنی بر ذهن آگاهی» بعنوان متغیر مستقل و متغیرهای اضطراب، افسردگی و استرس بعنوان متغیرهای وابسته معرفی شده اند. از مقیاس DASS برای سنجش متغیرها استفاده شده است. داده ها با نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایج نشان داد که آموزش مدیریت استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود وضعیت آزمودنی ها از نظر اضطراب (0001/0P=و 6/26=F) ، افسردگی (0001/0 P=و 40/17=F) و استرس (006/0 P=و 97/2=F) تاثیر مثبت دارد.
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1- مقدمه
در میان عوامل شخصیتی یکی از مولفه های که ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ با عملکرد افراد در موقعیت های آموزشی دارد؛ میزان استرس و اضطرابی است که افراد در این محیط ها تجربه می کنند. استرس و اضطراب که به عنوان یک پیش بینی کننده قوی با سلامت روان ارتباط دارند و سلامت روان نیز بر عملکرد تحصیلی افراد تاثیر می گذارد. در دهه ی اخیر افزایشی ناگهانی در استفاده از مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی[1]، که مهارتهای ذهن آگاهی را برای ارتقای سلامت و بهزیستی روان شناختی آموزش می دهد، دیده شده است و روز به روز این رویکرد در حال گسترش است.
عبارت حضور ذهن حدود 2000 سال پیش از بودیسم گرفته شد و حتی امروزه بهترین نویسندگان این موضوع، بودیسم هستند. قانون جهان شمول بودن از چین میآید و “تائو” نام دارد یا به بیان سادهترمسیر. تائو دنیایی مطلق با قانون خود است. هیچ چیزی در آن انجام نمیشود یا اجبار به انجام هیچ کاری نیست. زندگی مطابق تائو انجام ندادن و تلاش نکردن است. اگر به این طریق بنگرید، با همه چیز و در همه لحظات هماهنگ میشوید )راشل، آدامز، 2011).
مارشا لینهان مقتدرانه درباره حضور ذهن به عنوان مؤلفه ای از درمان شناختی بحث کرده است. در تعریف جان کبات زین حضور ذهن یعنی: توجه به طریقی خاص، معطوف به هدف در زمان حال و بدون داوری. این تعریف به دلیل سادگی و صراحت قابل توجه است ) راشل، آدامز، 2011).
در کلینیک کاهش استرس جان کبات زین در مرکز پزشکی دانشگاه ماساچوست، کباتزین به شرکت کنندگان تمرین آرامش ذهنی همراه با حضور ذهن را آموزش میداد و استفاده از آن را مانند یک تمرین روحی برای سهولت دسترسی به آن و ارتباط با بیمارانی که از گسترهای از بیماری های جسمانی مزمن رنج میبردند تعدیل کرد (جنیفر، جی، 2013).
هدف او مجهز کردن بیماران به روشهای پاسخ به استرسهای زندگی بود تا بتوانند از واکنشهای روانی که اغلب استرس را بدتر میکنند و در روش های مؤثر حل مسأله تداخل ایجاد میکنند رهایی یابند. علت این که بیماران برنامه درمان را رها میکردند با علتی که موجب تغییر بنیادی در درمان شناختی شد شباهت زیادی داشت. با شروع مطالعه درمان حضور ذهن برای کاهش استرس (MBRS) به سرعت آشکار شد که در این روش به افراد آموزش داده میشود که با دیدگاه وسیع تری افکارشان را زیر نظر بگیرند و رابطه ای غیر متمرکز با محتوای ذهنی خود داشته باشند. روش جان کبات زین را نمی توان ساده تر از این جمع بندی کرد. در این روش آنچه قابل توجه است چگونگی احساس آزادی برای درک این است که بیشتر افکار فقط افکار هستند و آنها شی یا واقعیت نیستند. حرکت ساده بازشناسی افکار همان طور که می تواند شما را از واقعیت تحریف شده آزاد کند اغلب باعث بصیرت بیشتر شده و احساس اداره و کنترل بیشتر زندگی را بهوجود میآورد (جنیفر، جی، 2013).
نخست در تمرین حضور ذهن، جان کبات زین به بیمارانش آموزش میداد تا داشتن آگاهی را مورد تمرین قرار دهند. براساس شناخت ما از عواملی که چرخه فکر- عاطفه را ابدی میسازد، هر نوع آگاهی هدفمند این مزیت را پیدا میکند که ”ظرفیت جذب“ محدودی برای پردازش داشته باشد. در واقع این چرخه نشخوار فکری معیوب است که موجب تکرار افکار و سرانجام خلق منفی میشود (شیان لینگ کنگ، 2011).
دوم این که تمرین آگاهی از افکار، احساسات و حسهای بدنی ممکن است با نیاز به شناسایی افراد مستعد افسردگی در مراحل اولیه افسرده شدن مطابقت داشته باشد. تمرین حضور ذهن ممکن است یک نظام هشداردهنده اولیه را فراهم سازد تا ما را از شروع افسردگی که مشابه ریزش بهمن است آگاه سازد. سوم این که نمیتوان نسبت به سهم بیشتر برنامه MBSR در UMass بیتوجه ماند و این ایدهای بود که نیاز روز افزون افرادی را که از افسردگی رنج میبرند برآورده میساخت و همه این ها در جایی رخ داد که کوشش جهت پیکار با افکار افراد به عمل نیامده بود. این راه دیگری برای رسیدن به همان انتهای تمرکززدایی بود که آن را در برنامه پیشگیری از عود مبتنی بر درمان شناختی اساسی میدانستند: MBSR بهطور کامل به بهره برداری رسید (شیان لینگ کنگ، 2011).
برنامه درمانی بسیار مقرون به صرفه و مبتنی بر حمایت تجربی بود که میتوانست در دسترس بسیاری از بیماران باشد. حال سؤال این است که آیا میتوان از آن به عنوان
یک مطلب دیگر :
پایان نامه ارشد درمورد فرهنگ سازمانی، سلسله مراتب، تمرکز قدرت
مدلی برای گسترش رویکردهای درمانی برای بیماران افسرده استفاده کرد؟ با این که مشخص نشده بود که آیا این مهارتها برای بیماران افسرده بالینی کاربرد دارد یا خیر، ولی شواهد دلگرم کنندهای برای کارآیی آن در مورد اختلالات همراه با افسردگی (مثل درد منتشر، اختلال اضطراب منتشر) وجود داشت (شیان لینگ کنگ، 2011).
شواهدی نیز از کاربرد اشکالی از تمرین حضور ذهن برای اکثریت بیمارانی که بیشتر از 3 سال از آموزش اولیه آنها میگذشت بهدست آمد. بهطور خلاصه حضور ذهن احتمالاتی را برای پیشگیری از عود ارائه میدهد. همانطور که دیدیم، علاوه بر این که این رویکرد الگوهایی برای آموزش مهارتهای تمرکززدایی فراهم میکند به بیماران یاد میدهد تا بدانند چه زمانی خلق آنها آشفته است و از تکنیکهایی برای پردازش اطلاعاتی که چرخههای فکر- عاطفه را تداومی بخشد استفاده کنند (شیان لینگ کنگ، 2011).
2-1- بیان مسأله
در دهه ی اخیر افزایشی ناگهانی در استفاده از مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی، که مهارتهای ذهن آگاهی را برای ارتقای سلامت و بهزیستی روان شناختی آموزش می دهد، دیده شده است و روز به روز این رویکرد در حال گسترش است. مفهوم ذهن آگاهی[1] از سنت های معنوی شرق سرچشمه گرفته است و به شکلی از کنترل توجه اشاره دارد که از طریق تمرین های فکری[2] رشد کرده است (بائر[3]، 2003). تمرین های فکری از سنت های بودا نشات گرفته و در بین متخصصان غربی با نام برنامه های بالینی مبتنی بر ذهن آگاهی استفاده می شوند (لینهان، 1993؛ به نقل از مور[4]، 2008).
ذهن آگاهی روش خاصی از توجه است که بوسیله ی کابات-زین[5] (2003) به عنوان “آگاهی ای که از توجه به خواست و هدف و توجه غیر قضاوتی[6] در گشودگی به تجربه در لحظه ی حال، نشات می گیرد” توصیف می شود. سه عنصر اولیه ای که به عنوان مولفه ی فرایند آگاهی و ذهن آگاهی[7] پیشنهاد شده اند عبارتند از: نگرش، توجه و قصد[8] (شاپیرو ، کارلسون، آستین و فریدمن[9]، 2006). شیوه ی آگاهی ذهن آگاهی بر بنیان های نگرشی خاصی استوار است که غیر قضاوتی بودن، پذیرش، اعتماد، صبر، کنجکاوی و مهربانی را شامل می شود (بیشاپ، لاو، شاپیرو، کارلسون ، اندرسون و کارمودی [10] ، 2004؛ شاپیرو و همکاران، 2006).
دوم توجه، توجه متمرکز، وسیع و پایدار و مهارتهای تعویض توجه از یک محرک به محرک دیگر را شامل می شود. سومین عنصر قصد هشیار است که توجه عمدی ای است که می تواند به عنوان خود تنظیمی توجه مورد ملاحظه قرار گیرد (بیشاپ و همکاران[11]، 2004). شاپیرو و همکاران (2006) پیشنهاد دادند که عناصر نگرش ها، توجه و قصد همزمان هستند، جنبه های متصلی از فرآیندی که آگاهی و ذهن آگاهی است. این فرآیند به شخص اجازه می دهد که دیدگاهی در تجربیات را رشد دهد که از حالت قضاوتی، عینی و غیر مشروح افکار، احساسات و هیجانات به عنوان پدیده های گذرا، تمرکز زدایی شود. این بالقوه به تغییری در روابط شخص با این پدیده ها منتهی می شود، جایی که شخص روشن می تواند الگوهای عادتی یا حالت های ذهنی را مشاهده، شناسایی و قطع کند و پاسخ هایی را شروع کند که بیشتر منعکس کننده باشد تا واکنشی (بائر[12]، 2003؛ سگال، ویلیامز و تیسدال[13]، 2002؛ شاپیرو و همکاران، 2006).
مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی صلاحیت خود را در درمان مشکلات روان شناختی مختلف نشان داده اند (بائر، 2003). شامل پیشگیری از عود افسردگی (سگال و همکاران، 2002) و سوء مصرف مواد و کاهش پاسخ های روان شناختی و فیزیکی منفی در برابر استرس (کابات-زین، 1992؛ به نقل از کابات-زین،2003) و اختلال نقص توجه بیش فعالی[14] (زیلوسکا، آکرمن، یانگ، فوترل ، هورتون،[15] 2007) است. شواهدی در رشد کاربرد رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی با کودکان و نوجوانان در هر دو حیطه ی عمومی و حرفه ای وجود دارد. مثلا مداخلات ذهن آگاهی در مدیریت درد میان نوجوانان (تامپسون و گانتلت-گیلبرت، 2008؛ به نقل از بورک[16]، 2010)، درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در پیشگیری از بازگشت افسردگی در نوجوانان (آلن، 2006؛ به نقل از بورک، 2010) و انتشار راهنمای عملی متمرکز بر درمان نوجوانان و کودکان (گرکو و هایز، 2008؛ به نقل از همان منبع)، انواع اختلالات روانپزشکی (بییج ، بروان، شاپیر و و شوبرت[17] ، 2009). در این مداخلات تمرکز بر فرایندهای درون شخصی[18] است و به افراد کمک می کند تا روابط شان با حالت های درونی، ابتدا تفکرات و احساساتشان، را تغییر دهند. همچنین مطالعات نشان داده اند که فنون مبتنی بر ذهن آگاهی با فرآیندهای بین شخصی[19] از قبیل پاسخ همدلانه (بلاک-لرنر ، 2007؛ به نقل از دانکان کات ورث، و گرین برگ[20] ، 2009)، ارتباط و نزدیکی بین شخصی (براون و رایان، 2004؛ به نقل از همان منبع) و شناسایی هیجان، ارتباط هیجان و مدیریت خشم (واشس و کوردولا، 2007؛به نقل از همان منبع) ارتباط دارند. ذهن آگاهی همیشه با رشد بین فردی همراه است، هم در بوداییسم سنتی (والیس[21]، 2001) و هم در درمانهای غربی.
علاقه به بررسی تاثیر آموزش ذهن آگاهی بر بهزیستی بین شخصی در جمعیت بزرگسال غیر بالینی در حال افزایش است. بررسی مقدماتی آموزش ذهن آگاهی بین شخصی[22] ، رویکرد انطباقی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی[23] با تاکید بر آگاهی رابطه ای (ساویر و میلر، 2009؛ به نقل از ساویر کوهن و سمپل[24]، 2010) پیشنهاد می کند که آموزش ذهن آگاهی به بزرگسالان سالم با افزایش هوش هیجانی و افزایش تماس اجتماعی[25]، کاهش استرس ادراک شده[26] و اضطراب[27]، همراه است. مداخلاتی که تماس اجتماعی را افزایش می دهند، شاید بطور مثبتی بر رفتارهای بین شخصی تاثیر گذاشته و استرس روان شناختی را کاهش دهد (لی، 2001؛به نقل از همان منبع). درمان فعال سازی رفتاری[28] در افسردگی نیز بر این اصل استوار است که مشکلات در زندگی افراد آسیب پذیر و پاسخ های رفتاری به این مشکلات، توانایی افراد افسرده در تجربه ی پاداش مثبت از محیط شان را کاهش می دهد. هدف این درمان افزایش منظم فعال سازی از طریق راههایی است که به مراجع کمک می کند که تماس بیشتری با منابع پاداش در زندگی شان را تجربه کنند تا مشکلات زندگی شان را حل کنند (دیمیدجیان، مارتل، آدیس و دان[29] ، 2008)، محققان توجه به نقش در معرض بودن و فعالیت استرسی و تفاوتهای جنسیتی در پریشانی های هیجانی را شروع کرده اند. یکی از قوی ترین یافته ها در تحقیقات آسیب شناسی روانی، افزایش آسیب پذیری به افسردگی و اضطراب در دختران در مقایسه با پسران است، این آسیب پذیری در طول نوجوانی برجسته تر است و در بزرگسالی نیز ادامه پیدا می کند (رودولف، 2000؛ به نقل از رودولف[30]، 2002). وقتی نوجوانان در بافت های خانواده و دوستان با استرس های بین فردی مواجهه می شوند، دختران گرایش دارند که پاسخ های هیجانی منفی بیشتری در شکل های اضطراب و افسردگی نشان دهند (رودولف؛ همان منبع). « کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی» نیز می تواند با افزایش مهارتهای مقابله ای هم بر نشانه های افسردگی و هم بر نشانه های استرس و اضطراب و نگرانی روان شناختی در دختران آسیب پذیر تاثیر داشته باشد (دانکان و همکاران، 2009).
این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این سوال است که آیا آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان رویکردی انطباقی برای کاهش استرس می تواند در نشانه های اضطراب، افسردگی و استرس نوجوانان دختر تاثیر داشته باشد؟
[1]. Mindfulness
[2] . Meditative practices
[3] . Baer et al
[4]. Moore
[5]. Kabat-Zinn
[6]. Non-judgmentally
[7]. Mindfulness
[8]. Intention
[9] – Shapiro, Carlson, Astin, Freedman
[10] – Bishop,Lau, Shapiro, Carlson, Anderson,Carmody
[11] – Bishap et al
[12] -Baer