3-4-تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها……………………. 37

3-5- تکنیک های جمع آوری اطلاعات……………………….. 43

3-6- جامعه( جمعیت) آماری………………………………….. 44

3-7- نمونه آماری و شیوه نمونه گیری………………………… 45

3-8-تکنیک(آماره های) تجزیه و تحلیل اطلاعات…………….. 46

فصل چهارم:  یافته های پژوهش……………………………… 47

4-1- مشخصات جامعه آماری…………………………………. 48

4-1-1- جنس……………………………………………………. 48

4-1-2- سن……………………………………………………… 49

4-1-3- رشته تحصیلی………………………………………….. 50

4-2- گروه مرجع و معیارهای پوشش………………………….. 53

4-2-1- مهمترین معیارهای پوشش از نگاه دانش آموزان…… 53

4-2-2- مهمترین گروههای مرجع در انتخاب لباس…………… 54

4-2-3- مهمترین گروههای مرجع در انتخاب مدل موی یا آرایش موی سر….55

4-2-4- معیارهای انتخاب لباس از نظر تعلق به گروههای عضویتی و غیرعضویتی…..56

 

4-3- آزمون فرضیات……………………………………………… 58

فصل پنجم: نتیجه گیری………………………………………… 64

5-1- نتیجه گیری تحقیق……………………………………….. 65

5-2- پیشنهادات………………………………………………… 68

منابع و مآخذ…………………………………………………….. 70

ضمائم……………………………………………………………. 74

چکیده:

در فرایند شکل­ گیری رفتار، نگرش و کنش افراد در جامعه، عوامل متعددی نقش دارند؛ از جمله مهمترین آنها افراد یا گروه­های مرجع هستند که مبنا و معیار داوری و ارزیابی کار کنش گران اجتماعی قرار می­گیرند. گروه­های مرجع شامل اشخاص و یا گروه­هایی می­باشند که افراد برای تصمیم­گیری و ارزیابی رفتار و نگرش­هایشان به آنها اتکا دارند. در دوران حاضر، به علت فرایندهای جهانی شدن و گسترش فن آوری های اطلاعاتی، گروه­های مرجع با عبور از قلمروهای محلی، به قلمروهای جهانی وارد شده­اند. در جوامع مدرن، نوع لباس افراد از اولین نشانه­ها و ابزاری است که موجب شناخته شدن و تشخیص هویت آنان می­شود و نماد و نشانه­ی فرهنگی و اجتماعی محسوب می­شود. پژوهش حاضر در پی مطالعه­ی تأثیر گروه­های مرجع به عنوان عامل هویت ساز افراد بر سبک­های مختلف پوشش جوانان می­باشد. این تحقیق با رویکردهای جامعه­شناسانه و روانشناسی اجتماعی به موضوع گروه­های مرجع و سبک پوشش پرداخته و با روش توصیفی – پیمایشی در یک نمونه­ی 258 نفری از میان دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی شهر سنگر انجام گرفته است. روش نمونه­گیری از نوع خوشه­ای چند مرحله­ای بوده و اطلاعات از طریق پرسشنامه جمع­آوری شده است. نتایج تحقیق نشان می­دهد که در عصر مدرن و جوامع کنونی معیارهای پوشش کارکردهای اولیه خود را از دست داده و معانی فرهنگی و تمایز بخشی پیدا کرده­اند. همچنین، بررسی روابط متغیرها نشان می­دهد که پسران به طور معناداری در زمینه­ سبک پوشش مدرن متاثر از گروه­های غیرعضویتی می­باشند؛ در مقابل دختران گرایش بیشتری به گروه­های عضویتی دارند.

فصل اول: کلیات طرح

1-1- مقدمه

اگر وجود اختلاف در سبک های پوشش[1] جوانان را به عنوان یک واقعیت اجتماعی بپذیریم آنگاه می توانیم در یابیم که سبک های مختلف پوشش از طریق چهره ها یعنی

یک مطلب دیگر :

چند وقت یکبار ورزنه بزنیم؟ روش اصولی وزنه زدن

 انتخاب نوع لباس و پوشش ظاهری مثلا نوع آرایش مو و صورت بیان می شوند. در کنار این ویژگی اگر اصطلاح گروه مرجع[2] را به این معنا که ارزش ها و در نهایت هویت ما اغلب از گروههایی که به آن متعلقیم قرض گرفته می شود، در نظر بگیریم می توانیم میان سبک های مختلف پوشش و گروه های مرجعی که باورها، ارزشها و نگرشهای افراد را شکل می دهند پیوندی ساختاری بیابیم.

با توجه به اینکه جامعه ایران با جوانی جمعیت رو به رو است و جوانی دوران کسب هویت و شکل گیری شخصیت است و گروههای مرجع می توانند نقش موثری در این زمینه داشته باشند، لذا شناخت گروههایی که امروز مورد توجه و علاقه دانش آموزان هستند و گروه مرجع آنها را در زمینه پوشش ظاهریشان تشکیل می دهند، می تواند زمینه ساز برنامه ریزی های فرهنگی برای این بخش از جامعه باشد.

پژوهش حاضر به دنبال کشف رابطه ساختاری سبک پوشش به عنوان یکی از مولفه های هویتی جوانان و گـروه های مرجع دانـش آموزان که بر روی نگرش ها و ارزشهای آنها در انتخاب سبک پوشش تاثیر می گذارد، می باشد.

2-1- بیان مسأله تحقیق

انسان موجودی اجتماعی و اعمال و رفتارهای او متاثر از ارزش ها، هنجارها و قوانین گروه است. انسان بدون تعلق به گروه احساس امنیت نمی کند. آدلر علاقه اجتماعی را در انسان امری ذاتی می داند و معتقد است کــه انسان از بدو تولد در درون شبکه ای از روابط اجتماعی پیچیده و متقابل قرار می گیرد و شکل گیری شخصیت او در اثر همین ارتباطات متقابل است(شفیع آبادی،1375).

رفتار اجتماعی در خلاء صورت نمی گیرد و شدیداً وابسته به این است که دیگران از آن رفتار چه برداشتی می کنند. از جمله این دیگران گروههای مرجع هستند. جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب در فرهنگ علوم اجتماعی می گویند اصطلاح گروه مرجع به گروهی اجتماعی اشاره دارد که فرد احساس می کند با آن شناخته شده و آرزو می کند که هویتش با آن مرتبط باشد. هر کس از گروه مـرجع خود هنجارها، نگرشها، و ارزشهای خـود و نیز هدف اجتماعی ئی را که از ایـن ارزش پدید می آیند، بـــه دست می آورد. همچنین شخص مقوله های اجتماعی مهم را(چه آنهایی که می خواهد انجام دهد و چه آنهایی را که به طریقی در مقابل شان قرار می گیرد) نیز از گروه مرجع فرا می گیرد(گولد، کولب؛ 1376: 722).

دروه جوانی زمانی است که انسان با انرژی و حساسیت در برابر بازتاب های محیط و مسئولیت پذیری فردی به دنبال کسب هویت است. جوانان باید نقطه اتکایی برای پیوند با خود، با جنس مقابل و با ارزش های فرهنگی و اجتماعی محیط اطراف بیابند( شفرز،1383: 116). آنهایی که به دلیل شرایط اجتماعی و مقتضیات سنی و شخصیتی آمادگی بیشتری برای تاثیرپذیری از گروههای مرجع را دارند و در جستجوی هویتی جدید هستند و می خواهند با پشت سر گذاشتن دوران کودکی به استقلال شخصیتی و کسب هویت اجتماعی جدیدی دست یابند. بنابراین بستر تغییر دیدگاهها و نگرش های خود را دارند و نسبت به گروههای مرجع انعطاف پذیرترند.

در هر جامعه ای، چه سنتی یا مدرن، و با هر درجه ای از پیچیدگی، امکانات و لوازمی برای متمایز شدن اقشار و گروههای اجتماعی از یکدیگر وجود دارد. این تمایز موجب خلق معانی و هویت هایی می شود که افراد عضو هر جامعه به سادگی آن را درک می کنند و از طریق درک معانی ذهنی مترتب بر این تمایزات، روابط انسانی و  اجتماعی خود را سامان می دهند. این تمایز بخشی به اشکال متنوع و متعددی صورت می گیرد. به هرحال، حتی در میان جوامع ساده تر نوع لباس افراد از اولین ابزاری است که موجب شناخته شدن و تشخیص هویت آنان می شود. معمولا افرادی که به گروهی خاص تعلق دارند، از لباس های مشابهی استفاده می کنند. لباس هر فرد نشانه ای است که به سادگی توسط افراد دیگر رمزگشایی می شود و گاهی این فرایند، احترام بیشتر،طرد برخی گروه های اجتماعی، تداعی مناسک خاص و معانی متفاوتی در پی دارد. بنابراین لباس فرد، خصوصا در جامعه مدرن،به صورت یکی از ابزارهای معرفی شیوه زندگی است.انتخاب های بسیاری که در دسترس افراد جامعه قرار دارد، این امکان را بیشتر می کند.

مسأله پوشش را می توان با امر مصرف مرتبط دانست از این رو می توانیم پوشش را در قالب مفهوم مصرف مورد مطالعه قرار داد، مفهومی که از اوایل قرن بیستم علاوه بر معانی اقتصادی، معانی فرهنگی نیز پیدا کرده است.نشانه های گسترش سبک زندگی حاصل از جامعه مصرفی را جامعه شناسانی مثل وبلن و زیمل در اوایل قرن بیستم به تصویر کشیدند. وبلن و زیمل سبک زندگی طبقه متوسط را تحلیل کردند. سبکی که در آن مصرف لباس، زیور آلات و انواع کالاهای لوکس نقش محوری داشت. همچنین پیر بوردیو با طرح مفهوم سرمایه فرهنگی به غنای مفهوم سبک زندگی افزود(حمیدی و فرجی،1386: 67).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...