ارزشهای فرهنگی نیز به عنوان یکی از عوامل تغییر یا عاملی است که در مقابل تغییر مقاومت می کنند. هرچند که نباید این عامل را  به عنوان تنها عامل مؤثر،  مورد بررسی قرار داد، و سایر عوامل را نادیده گرفت .
دگرگونیهای اجتماعی وبه ویژه،  فرهنگی که در این بررسی  مورد توجه قرار گرفته اند می توانند از عوامل بسیاری، مانند تبدیل شدن یک روستا به شهر که در جامعه ی مورد مطالعه تحقق پذیرفته است و یا ورود تکنولوژی پیشرفته ی ارتباطات و… ناشی شوند.اما آنچه در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته  ورود دانشگاه به عنوان یک مرکز علمی جدید  در روستا شهر خاروانا می باشد.  منظور از دانشگاه در اینجا علاوه بر مرکز علمی، ورود افرادی است که در این مرکز از نقاط مختلف کشور گرد آمده اند و به تحصیل می پردازند اما این افراد کنش هایی نیز با مردم روستا شهر مورد بررسی دارند در طرح مسأله ی تحقیق به تفصیل در مورد روستا، شهر و روستا شهر و سایر مواردی که در اینجا توضیح داده شده مطالبی آورده شده است.  با توجه به تمام مسائلی که عنوان شد هدف این مطالعه، تغییرات فرهنگی است که ایجاد دانشگاه به عنوان عاملی نوسبب آن شده است.
 
 
طرح مسأله
جوامع انسانی هیچگاه ایستایی کامل را تجربه نکرده اند و اگر چنین به نظر می رسد که برخی از جوامع دچار ایستایی بوده اند به این دلیل است که تغییرات در این جوامع آنقدر به آرامی و به تدریج رخ داده که برای کسی قابل رؤیت نبوده است. اما جهان امروز به سرعت در حال تغییر است، اگر در گذشته فرهنگها توانایی تطبیق و یا اصلاح عناصر جدید را در درون خود داشتند، در جوامع امروزی کنترل تغییرات، مسأله ی عمده را تشکیل می دهند .
بانیان و پیشکسوتان علوم اجتماعی یا کلاسیک های جامعه شناسی در قالب حوزه ی مطالعاتی خود در سطحی کلان مباحثی را چون تکامل،  تغییر و توسعه ی جوامع و یا به عبارتی گذار تاریخی جوامع و چگونگی این گذار و حرکت آن را محور بحث و مورد کنکاش قرار داده اند . به تعبیر باتامور،  جامعه شناسی از ابتدا با فلسفه ی تاریخ و با تعبیر هایی که از تغییرات سریع و شدید جوامع اروپایی در قرن هجدهم و نوزدهم به عمل آمد ارتباط نزدیک داشت. مورخان همه علاقمند بودند انقلابهای سیاسی و اجتماعی عصر خود را در چهارچوب نظریه ی عمومی تاریخ تبیین و تفسیر کنند .
تأثیر عمیق این نگرش را می توان در آثار نخستین جامعه شناسان نظیر کنت، مارکس، دورکیم و ماکس وبر مشاهده کرد. ( ازکیا ؛ 1379 ، 69 )
در کشور ما گسترش روزا فزون فرآورده های نوسازی که در عرصه ی اقتصادی بیشتر نمایان شده است تغییراتی در ارزشها و هنجارها و شیوه ی زندگی مردم ایجاد کرد .  همین مسأله دغدغه هایی را برای صاحبنظران ما به وجود آورده بعضی نسبت به این تغییرات خوش بین هستند(طرفدار نظر یه های نوسازی نوسازی که توسعه ی اقتصادی را مهم تلقی می کنند) و آن را در راستای فرهنگ ، یا هنجارها و ارزشهای گذشته می دانند و در مقابل برخی نسبت به اینگونه دگرگونی بدبین هستند( طرفداران نظریه های توسعه ی پایدار) و معتقدند که این تغییرات در راستای فرهنگ گذشته نمی باشد ، بلکه گسستی در ارزشها و هنجارهای گذشته وجود دارد .
دگرگونی در عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و … رخ می دهد . آنچه در اینجا به آن پرداخته می شود مسأله ی دگرگونی در بعد فرهنگی می باشد. بنابراین شناخت این دگرگونی و اینکه چه عواملی سبب این دگرگونی می شود یا آن را تسریع می کنند و همچنین جهت و سمت و سوی این دگرگونی، از جمله مسائلی است که در این تحقیق  مورد توجه قرار گرفته است.

مقالات و پایان نامه ارشد

 

حفظ و تغییر فرهنگ دغدغه ی همیشگی بشر و جوامع انسانی بوده است ،  نیاز به پیوستگی و همبستگی طولی و عرضی با گذشته های تاریخی اجتماعی خویش با دیگر اعضای جامعه گرایش را به سوی اتخاذ سیاستهایی در جهت حفظ و ثبات در اجزای کلیت فرهنگ سوق داده است و از سوی دیگر، ضرورت و نیاز به انطباق با محیط پیرامونی در برخی از جوامع چنان سرعت گرفت که پیوستگی و همبستگی با گذشتگان و دیگر اعضای جامعه دچار مخاطره ی جدی شد .
 چرا به فرهنگ می پردازیم ؟ دلیل اهمیت فرهنگ این است که (( فرهنگ به مثابه وسیله ای کارساز و پویاست که می تواند محیط اجتماعی را با آنچه در پیرامون آن است سازگار نماید . از این رو فرهنگ با برخورداری از چنین نیرویی می تواند بر روند تحول و دگرگونی اجتماعی اثر بگذارد )).( اینگلهارت ؛ 1373 ،15 )
دگرگونی فرهنگی امری تدریجی است،  و یک شبه رخ نمی دهد.  علل دگرگونی فرهنگها در این است که هر فرهنگ، رهیافت مردم را در تطابق با محیط نشان می دهد. به طور کلی در بلند مدت این رهیافتها به دگرگونی های اقتصادی تکنولوژیکی و سیاسی پاسخ می دهند، هر چند فرهنگها در پاسخ به دگرگونی های محیط اقتصادی ، اجتماعی سیاسی و تکنولوژیک تغییرمی کنند، اما به نوبه ی خود نیز به محیط شکل می دهند. بنابراین فرهنگ، عنصر علی ضروری است که به شکل گیری جامعه کمک می کند، فرهنگ، ثابت نیست .
 ( اینگلهارت ؛ 1373 ،15 )
 مکانهای متفاوت به یک میزان تحت تأثیر و در معرض دگرگونی نیستند. (( نقاط شهری  معمولاً ارتباط و آشنایی فراوانی با ارزشهای مادی جدید و نظایر آنها دارند،  به عبارت دیگر نقاط شهری به خاطر ویژگیهای مربوط به پویایی خود به عنوان جامعه ای باز،  همواره شاهد تحولات ارزشی فرهنگی و دگرگونی در نظام هنجاری خود می باشند،  از این رو مشاهده کردن ارزشهای فرهنگی جدید در نقاط شهری از دیدگاه جامعه شناسان شهری جریانی عادی می باشد.یعنی در نقاط شهری نمی توان انتظار ایستایی فرهنگی را داشت)). ( شفیعی ؛ 1380 ، 20 )
اما در رابطه با روستا و تغییرات فرهنگی نظریات مختلفی را بیان می کنند. عده ای از  نظریه پردازان روستایی، روستا را محیطی ایستا می دانند که تغییر را باید از بیرون وارد کرد. نظریه پردازان نوسازی از این دسته هستند.اما مطابق با نظریات توسعه ی پایدار روستا محیطی ایستا نیست وباید آن را به صورت یکپارچه و چند بعدی مورد بررسی قرار داد. آنچه تحقیق قصد بررسی آن را دارد، تغییرات فرهنگی است که با ایجاد دانشگاه درمرکز بخش خاروانا که در استان آذربایجان شرقی و در شهرستان ورزقان واقع شده است، رخ می دهد.
در اینجا می توان بررسی کرد که عامل بیرونی و وارداتی چه تأثیراتی می تواند بر فرهنگ داشته باشد؟ اگر تأثیراتی در حوزه ی فرهنگ دارد عمق آن چقدر است و تا چه حدی به تغییر می انجامد ؟
چه عاملی سبب پذیرش ایجاد دانشگاه در این روستا شده است؟آیا ایجاد دانشگاه و گسترش آن عامل توسعه به حساب می آید؟ یا اینکه ضد توسعه است ونتایج مخرب زیادی را در پی دارد.مشارکت مردم در ایجاد و ماندگاری آن تا چه حد است؟
روستای خاروانا که در استان آذربایجان شرقی واقع است  در سال 1380 به مرکز بخش تبدیل شد و عنوان شهر رابه خود اختصاص داد و دارای شهرداری شد .
اما با توجه به تعاریفی که از شهر و روستا می شود و معیاری برای تمایز شهر از روستاست نمی توان خاروانا را در قالب هیچ کدام از این دو تعریف قرار داد .در زیر به تعاریفی استناد می شودکه در رابطه با روستا و شهر وجود دارد تا به یک نتیجه ی کلی در ارتباط با روستا و یا شهر بودن خاروانا رسید :
در سرشماریهای 1365 و 1375 کلیه ی نقاطی را که دارای شهرداری بوده اند شهر محسوب شده اند ( بدون در نظر گرفتن تعداد جمعیت آنها) در سرشماریهای قبلی داشتن 5 هزار نفر جمعیت ملاک تعریف بوده است.
 (نقدی ; 1375، 18-19)
دکتر صدیق نیز مجموعه ی تعاریف شهر را در چهار دسته تقسیم بندی نموده است :

  1. تعاریف دموگرافیک که، اساساً شهر را بر مبنای اندازه ی جمعیت و تراکم آن تعریف می کنند.
  2. تعاریف نهادی، جوامعی را شهر می نامند که دارای نهادهای اجتماعی خاصی باشند .
  3. تعاریف فرهنگی که وجوه فرهنگی خاصی را نشانه ی شهریت می دانند. مثلاً گروهی از روشنفکران یا هنرمندان.
  4. تعاریف رفتاری، شیوه های رفتاری معین و مجزایی را خاص شهریان می دانند ( مثلاً شیوه ی کنش متقابل اجتماعی غیر عاطفی ) شهر جایی است که جمعیت نسبتاً زیاد و متراکم دارد و هر جامعه ای که به لحاظ جمعیتی بزرگ و انبوه باشد جامعه ی شهری است .( صدیق سروستانی ؛ 1369 ،199)

علاوه بر این معیارها، معیارهای دیگری نیز برای تعریف شهر وجود دارد :

  • یکی از رایج ترین تعاریف مربوط به شهر، تعریف شهر بر اساس اندازه است. بر این اساس کشورهای مختلف معیارهای گوناگونی را جهت تمیز نقاط شهری از سایر نواحی به کار می گیرند. ( همچنان که در کشور ما تا این اواخر داشتن 5000 نفر جمعیت برای وزارت کشور و سایر سازمانها ملاک شهر بود .( نقدی ؛ 1382 ، 20 )
  • معیار دوم انبوهی ( تراکم ) جمعیت است. در اینجا تعداد جمعیت به عرصه ی سکونت بر اساس کیلومتر مربع یا هکتار تقسیم می شود که خود به دو نوع تراکم حسابی و تراکم زیستی محاسبه می گردد.
  • معیار سوم تعریف شهر بر اساس نوع معیشت و اشتغال ساکنین آن . بر این مبنا جایی که شغل اکثریت آن غیر کشاورزی ( صنعت ، خدمات و … ) باشد شهر تعریف می شود .
  • یک مطلب دیگر :
  • طلاق به علت استنکاف شوهر:/پایان نامه درباره طلاق
  • و اما مهمترین معیار ، از نظر جامعه شناسان گمنامی است . در این نگاه شهر جایی تعریف می شود که افراد و ساکنین آن همدیگر را به راحتی نشناسند. البته گمنامی خود تا حدودی تحت تأثیر معیار اندازه و تراکم است برخی عقیده دارند که شهر به همین دلیل بستر مناسب تری برای انحراف از هنجارهای اجتماعی و بروز رفتارهای آسیب شناختی و در عین حال بستری برای شکست هنجارهای کهنه شده و بدعت های نوین است . ( نقدی ، 1382 ،21 )

پیش از پرداختن به اختلافات بین شهرو روستا ابتدا به چند تعریف از شهر و روستا اشاره می شود :

  • شهر: منطقه ی جغرافیایی است که دارای جمعیت مشخص بوده و تراکم جمعیت در آن وجود داشته باشد و افراد در آن به امور غیر کشاورزی اشتغال داشته باشند و نیز دارای شهرداری باشد . نقاط شهری معمولاً ارتباط وآشنایی فراوانی را با ارزشهای مادی جدید ، شیوه های جدید زندگی و نظایر آنها دارند . به عبارت دیگر نقاط شهری به خاطر ویژگیهای مربوط به پویایی خود به عنوان جامعه ای باز ، همواره شاهد تحولات ارزشی ، فرهنگی و دگرگونی در نظام هنجاری خود می باشد . ازاین رو مشاهده کردن ارزشهای فرهنگی جدید در نقاط شهری از دیدگاه جامعه شناسان شهری جریانی عادی می باشد . یعنی در نقاط شهری نمی توان انتظار ایستایی فرهنگی را داشت .( شیخی ؛ 1380 ، 36 -20 ).
  • تعریف روستا: یک واحد همگن طبیعی، اجتماعی،  اقتصادی و فرهنگی که از یک مرکز جمعیت و محل کار و سکونت با حوزه و قلمرو معین ثبتی و یا عرفی مستقل تشکیل می شود و اکثریت ساکنان شاغل دائمی آن به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به یکی از فعالیتهای اصلی زراعی ، دامداری ، باغداری ، صیادی ، صنایع روستایی و یا ترکیبی از اینها اشتغال دارند و از آن ارتزاق می نمایند و پیوند فرهنگی و اجتماعی عمیقی بین اعضای جامعه ی آن برقرار است. از خصوصیات عمده ی روستا وابسته بودن آن به زمین است .

( رضوانی ؛ 1374 ،16 )

  • در تعریف دیگری از روستا، آن را سرزمینی تعریف می کنند که تراکم کم جمعیت مشخصه ی اصلی آن است و کشاورزی آن مهم است . یا روستا ،زیستگاه جماعتی از مردم در خارج از محدوده ی شهرهاست که با مشخصات جمعیتی معین ، و به عنوان جامعه ای مستقل و دارای هویت خاص فرهنگی ، اقلیمی ، جغرافیایی ، اقتصادی و با اتکا بر نظامهای رهبری و مدیریت محلی خود عرصه ی فعالیت های کشاورزی است .( حسینی ابری ؛ 1380 ، 4 )

دربیان اختلافات بین شهر و روستا نیز  اندیشمندان نظرات بسیاری ارائه کرده اند که در اینجا به چند نمونه اشاره می کنیم :
به عقیده ی دکتر محسنی اولین و آشکارترین اختلاف مربوط به جنبه ی جغرافیایی شهر است که به کلی با ده متفاوت است .

  • شهر فضایی متراکم است که تراکم جمعیت در رابطه با فضای احاطه کننده ی آن نسبتاً زیاد است . جامعه ی شهری عملاًفاقد فعالیت های کشاورزی است. اختلاف اساسی دیگر میان شهر و ده مربوط می شود به ساخت شغلی جمعیت آنها .( محسنی ؛ 1369 ،376)
  • شاید بتوان گفت که فعالیت های اقتصادی مردم و نحوه ی توزیع این فعالیتها در بخش های سه گانه ی اقتصادی ، میزان سواد، تجهیزات درمانی، آموزشی و رفاهی، شرایط زندگی و سطح درآمد، چگونگی مشارکت زنان در امور خارج از منزل از عواملی هستند که بهتر است در تشخیص روستا و شهر مورد عنایت قرار گرفته و در جداسازی شهر از روستا مؤثر واقع گردیده اند. ( نقدی ؛ 1382 ،19)[1]

و در تفاوت شهر و روستا برخی از اندیشمندان به این نکات توجه می کنند:
الف  قدرت ارزشهای سنتی:
این ارزشها به منزله ی یک حاکم در روستا حکمفرمایی می کنند .
ب  ارتباطات و تماسهای اولیه :
در روستا ارتباطات چهره به چهره است ، در شهر غیر مستقیم و رسمی و ثانویه است.
ج  سادگی و یکنواختی زندگی :
یعنی اینها حداقل تغییرات را تجربه می کنند،  و به دست آوردن مقام و جاه طلبی در نواحی روستایی کمتر به چشم می خورد . سطح زندگی شاهد تغییرات سریع نبوده و به کندی تغییر می یابد .
د  تخصص گرایی :
تولیدات در نقاط شهری بر اساس تخصص و در قالب تخصص صورت می گیرد. در حالی که فعالیت و تخصص مسلط در جامعه روستایی کشاورزی است. شهرنشینان وابستگی های مختلف سازمانی، اقتصادی، اجتماعی و … را دارند در حالیکه روستائیان به ندرت وابستگی های سازمانی و صنفی دارند .
ه- استقرار و جایگزینی درست افراد :
با رقابت در نقاط شهری، افراد عموماً در منصبها و مشاغل خود استقرار می یابند. در حالیکه در نقاط روستایی چنین فرصت و امکانی کمتر وجود دارد .
و  تحرک اجتماعی :
جامعه ی شهری نیاز به تحرک دارد و آن را تقویت می کند. در این جوامع بیشتر تأکید بر اکتساب است تا انتساب . پویایی و حرکت لازمه ی تداوم حیات جوامع شهری است .
ز  محدوده های تخصصی :
هر منطقه را به فعالیتی اختصاص می دهد .
 ح  موقعیت زنان:
 منظور از موقعیت زنان ،فعالیت زنان شهری در فعالیت های اقتصادی و اجتماعی  می باشد.اما در رابطه با زنان روستایی فعالیت زنان روستایی در مزارع موجب به دست آوردن درآمد نمی گردد.
ط  تضاد در تفاوت بین خصلتها :
روستائیان تحمل کمتری در برابر اعتقادات جدید دارند. اما شهرنشینان خودشان را با شرایط و اعتقادات جدید وفق می دهند.( زرنقی ؛ 1382 ، 27-28 -29 )
با این تفاسیر در مورد خاروانا باید گفت که ، خاروانا روستا شهری دارای 2500 نفر جمعیت است اکثر ساکنین آن به کشاورزی و دامداری اشتغال دارند و کارمندان شاغل در اداراتی مانند بخشداری و شهرداری و … بیشتر غیر بومی هستند و انجام کارهای تخصصی با غیر بومیان است که از خارج از روستا آمده اند و صنعت و خدمات در این روستا نقشی ندارد با توجه به اینکه این روستا سرشار از معادنی است که در صورت بهره برداری و استفاده از آن می تواند نقش مهمی در ایجاد اشتغال و بهبود وضعیت اقتصادی ساکنان و پدیدار شدن شاخه ی جدیدی از اشتغال و سبک زندگی برای ساکنان منطقه باشد، روابط حاکم بر افراد روستا غالباً از نوع روابط اولیه (چهره به چهره ) است و ساکنان آن همدیگر را می شناسند و  علاوه بر مطالب گفته شده مشارکت زنان در عرصه جامعه ی مورد بررسی در حداقل ممکن است.
مطابق با آنچه دربالا به ان اشاره شد  چه نامی برای منطقه ی مورد مطالعه برازنده تر است ؟
این منطقه  از نظر تسهیلات رفاهی مانند مسافرخانه، رستوران و … برای ارائه ی خدمات به میهمانان غیر بومی در مضیقه است و همچنین دارای جاده ای نامناسب و پر از پیچ های متعدد است که فقط افرادی که در اینجا ساکن هستند و یا بنا به اقتضای شغلشان در آن رفت و آمد می کنند به آن آشنا هستند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...