اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان دانش آموزان دختر ... |
2-1-7- مبانی نظری مهارت های زندگی……………………………… 20
2-1-7-1- نظریه یاد گیری اجتماعی……………………………… 20
2-1-7-2- نظریه نمره اجتماعی……………………………… 20
2-1-7-3- نظریه حل مسایل شناختی……………………………… 21
2-1-7-4- نظریه هوش چند بعدی……………………………… 21
2-1-7-5- نظریه خطر و جهندگی……………………………… 22
2-1-7-6- نظریه ساخت گرایی روان شناسی……………………… 23
2-1-8- فواید وکاربردهای مهارت زندگی……………………………… 23
2-1-9- اهداف مهارتهای زندگی……………………………… 24
2-1-10-مهارت حل مسأله…………………………….. 25
2-1-10-1- ویژگی های افراد توانمند در حل مسأله………………. 25
2-1-10-3- راه کارهای مهارت حل مساله………………………… 26
2-1-11- مهارت تصمیم گیری……………………………… 27
2-1-12- مهارت تفکر خلاق……………………………… 30
2-1-13-مهارت تفکر نقادانه…………………………….. 32
2-1-14- مهارت کنترل هیجان…………………………….. 35
2-1-15- مهارت همدلی……………………………… 36
2-1-16- مهارت مقابله با استرس………………………………. 37
2-1-17- مهارت خود آگاهی……………………………… 39
2-1-18- مهارت برقراری ارتباط مؤثر…………………………….. 41
2-1-19- مهارت جرأت ورزی……………………………. 42
2-2- سلامت……………………………… 44
2-2-1 -الگوی سلامت……………………………… 45
2-2-2- ابعاد سلامت……………………………… 46
2-2-3- سلامت روان…………………………….. 47
2-2-4- اصول سلامت روانی……………………………… 50
2-2-5- سلامت روان از دیدگاههای مختلف………………………………. 52
2-2-6- سلامت روان از نظر مکاتب مختلف روانشناسی………………. 53
2-2-7 – نظریه های مربوط به سلامت روان…………………………….. 55
2-2-8- ایجاد سلامت روان…………………………….. 59
2-2-9- پیشگیری……………………………… 59
2-2-10- مدرکهای سلامت روان…………………………….. 60
2-2-11- اهمیت مهارتهای زندگی در سلامت روان……………………. 61
2-3- تیزهوش………………………………. 62
2-4- پیشینه پژوهش………………………………. 66
فصل سوم …………………………….74
روش پژوهش………………………………. 74
3-1- روش پژوهش………………………………. 75
3-2- معرفی متغیرها……………………………. 75
3-3- جامعه آماری……………………………… 75
3-4- نمونه وروش نمونه گیری…………………..75
3-5- ابزار پژوهش………………………………. 75
3-6- روش اجرای پژوهش………………………………. 77
3-6-1- برنامه آموزش مهارتهای زندگی…………………… 77
3-8- روش تحلیل داده ها……………………………. 80
فصل چهارم…………………………….. 81
تجزیه و تحلیل داده ها……………………………. 81
الف) یافته های توصیفی……………………………… 82
ب) یافته های استنباطی……………………………… 83
فصل پنجم…………………………….. 90
بحث و نتیجه گیری……………………………… 90
5-1-بحث و نتیجه گیری……………………………… 91
5-3- محدودیتهای پژوهش……………………………… 96
5-4-پیشنهادات……………………………… 96
5-4-1- پیشنهادات کاربردی……………………………… 96
5-4-2-پیشنهادات پژوهشی…………………………….97
منابع…………………………….. 98
پیوستها……………………………. 111
چکیده:
هدف پژوهشحاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان دانشآموزان دختر تیز هوش شهر کرمانشاه بود. پژوهش حاضر، یک مطالعه آزمایشی از نوع طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را دانشآموزان دختر تیز هوش دبیرستانی دوره ی اول شهر کرمانشاه در سال تحصیلی94-93 تشکیل دادند. برای انتخاب آزمودنیها از روش نمونهگیری در دسترس استفاده شد، به طوری کهدر این پژوهش 60 دانشآموز شرکت داشتند. آزمودنیها به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفری گمارده شدند (یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل). گروه آزمایشی، آموزش مهارتهای زندگی را در 10 جلسه دریافت کردند در
یک مطلب دیگر :
معماری مسکونی، فضاهای مسکونی، افزایش کیفیت زندگی، راهکارهای مقابله
حالی که به گروه کنترل این آموزش ارائه نشد. ابزار استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه سلامت عمومی GHQ بود. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که بعد از مداخله، میانگین نمرات سلامت روان گروه آزمایش به طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود. همچنین نمرات سلامت روان گروه آزمایش در خردهمقیاسهای علایم جسمانی، اضطراب، نقص در عملکرد اجتماعی و افسردگی معنادار بود .برنامه آموزشی مهارت زندگی باعث بهبود سلامت روان دانشآموزان تیز هوش شد و علایم جسمانی، اضطراب، نقص در کنش اجتماعی و افسردگی آنان را کاهش داد. بنابراین برنامهریزی برای ارائه آموزش مهارت زندگی به این دانشآموزان اهمیت ویژهای دارد. یافته ها اهمیت و لزوم گنجاندن برنامه آموزش مهارتهای زندگی را در بهبود سلامت روان دانش آموزان متذکر می سازد.
فصل یکم: مقدمه پژوهش
1-1- مقدمه
کودکان ونوجوانان در فرایند رشد وبالندگی خود، مهارتهای ارتباطی ونحوهی مقابله با چالشهای زندگی را یاد میگیرندکه پایه ریزی شخصیت افراد در بزرگسالی می باشد .از آن جا که این سنین بیشتر اوقات خود را در محیطهای آموزشی می گذرانند ، روشن است که این فضاها تأثیرات مهمی بر سلامت روانی[1] دانش آموزان در آینده دارد. بخصوص سن نوجوانی که از مراحل مهم و برجسته رشد وتکامل اجتماعی وروانی فرد به شمار می رود ونیاز به تعادل هیجانی و عاطفی ، کسب مهارتهای اجتماعی لازم در دوست یابی، شناخت زندگی سالم وچگونگی برخورداری از آن از مهمترین نیازها به شمار می رود(شعاری نژاد،1388). امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوهی زندگی متأسفانه بسیاری از افراد در رویارویی با مسایل زندگی ، فاقد توانایی های لازم واساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مسایل و مشکلات روزمره و مقتضیات آن آسیب پذیر نموده است وبا توجه به نقش اساسی مدارس در آماده سازی دانش آموزان برای ورود به اجتماع وپذیرش نقش های متفاوت اجتماعی، ضروری به نظر می رسد که بر تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر روی دانش آموزان بیشتر تإکید وتوجه شود.
مهارتهای زندگی[2]، مهارتهایی هستند که به منظور ارتقاء سطح ارتباطات، افزایش قدرت تصمیم گیری، مدیریت، درک خود وکارکردن در گروه مورد استفاده قرار می گیرد. در آموزش مهارتهای زندگی ، محورها و موضوعاتی تدریس می گردد که به ارتقاء کیفیت زندگی کمک می کنند(خدابخش ومنصوری، 1389).
آموزش مهارت های زندگی ، به مجموعه ای از توانایی هایی گفته می شود که زمینه سازگاری رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورد و این توانایی ، فرد را قادر می سازد که ضمن پذیرش مسئولیت های اجتماعی خود بدون لطمه زدن به خود و دیگران بتواند به شکل مؤثری با خواست ، انتظارات و مشکلات روزانه در روابط بین فردی روبرو گردد(کریم زاده،1388).
در نتیجه با پدیدآمدن رفتارهای مثبت و سالم بسیاری از مشکلات بهداشتی قابل پیشگیری خواهند بود. بنابراین کمک به کودکان در رشد و گسترش مهارت های مورد نیاز برای زندگی مطلوب ایجاد یا افزایش اعتماد به نفس در برخورد با مشکلات و همچنین کمک به آنان در رشد و تکامل عواطف و مهارت های اجتماعی لازم جهت سازگاری موفق با محیط اجتماعی و زندگی مؤثر و سازنده ضروری به نظر می رسد(شعاری نژاد ، 1388) .
بنابراین با توجه به اهمیت مهارتهای زندگی با اهداف گوناگون پیشگیری و ارتقاء سطح سلامت روانی ضرورت آموزش اینگونه مهارت ها به کودکان برای ما آشکار می شود. به خصوصدر کنار جهت دهی به استعدادهای نهانیکودکان تیزهوش، مدارس باید شرایط لازم برای پرورش وایجاد فکر خلاق ورشدتواناییهای دانشآموزتیزهوش را فراهم آورند که از مؤثرترین اقدامات در این زمینه آموزش مهارتهای زندگی می باشد. یک دانشآموزتیز هوش برای ارتباط با دنیای خارج، حل مسأله، ایجاد آثار هنری وابتکار عمل وسازگاری اجتماعی به این مهارتها نیازمند است(اژه ای،1383).
در گذشته وقتی صحبت از سلامت انسانها می شد فقط جنبه فیزیولوژیک و بدنی آنها مورد توجه بود. اما امروزه تعریف سلامت و بهداشت تغییر نموده است و شخص سالم کسی است که از نظر روانی وحتی اجتماعی سالم باشد . اصطلاح سلامت روانی[3] اصطلاحی است که از آن برای بیان واظهار کردن هدف خاصی برای جامعه استفاده می شود .
هر فرهنگی بر اساس معیارهای خاص خود به دنبال سلامت روان است . هدف هر جامعه این است که شرایطی را که سلامت اعضاء جامعه خودش را تضمین می کند تهیه و آماده نماید و سلامت روان قسمتی از سلامت کلی است . سلامت روان نوعی از سلامت است که به قسمت خاصی از انسان مثل هوش ، ذهن ، حال ، روان ، روح و این مقولات اشاره و نظر دارد. سلات روان تاثیر مستقیم برروی کل سلامت دارد و قسمت جدای از ارگانیسم نیست (براندن1 1990،ترجمه هاشمی،1374). چرا که روان با تمامیت انسان رابطه دارد و زمانی میسر می شود که فرد هیچ احساس ناخوشایند و نامطلوبی از زندگی نداشته باشد ودیگران ازجمله پزشکان هم او را در حد طبیعی بدانند بنابراین احساس امنیت خاطر، شادمانی به موقع ، خواب و خوراک وانرژی به اندازه می تواند نشان دهنده سلامت روان باشد(احمدوند،1388).
سازمان بهداشت جهانی 2 (WHO) سلامت روان را چنین تعریف می کند :
سلامت عبارتست از بهزیستی کامل جسمانی، روانی واجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی (گنجی،1392).
درباره مفهوم سلامت روان میان روان شناسان اختلاف نظرهایی وجود دارد، ولی یکی از تعاریف به نسبت پذیرفته شده در این باره، این است که درفرد پایین ترین سطح نارسایی های روانی وجود داشته باشد(نویدی، 1385).سلامت عمومی3 نمایه ای است که میزان توانایی شخصی را در مواجهه با خواسته های محیطی – اجنماعی ،عاطفی یا جسمانی نشان میدهد. بنابراین بهداشت روانی را نباید با بیماری روانی در هم آمیخت بهداشت روانی مطالعه وضع روانی شخص قبل از بیماری است (میلانی فر، 1389).بدین طریق سلامت روانی وضع روانی را که از طریق آرامش، هماهنگی وگنجایش روانی مشخصمی شود آشکار می سازد و بوسیله نبودن نشانه های ناتوانی و ضعف در هر بعد روانی وجسمانی در شخص شناخته می شود.
2-1- بیان مسأله
سازمان جهانی بهداشت مهارتهای زندگی را چنین تعریف نموده است : توانایی انجام رفتار سازگارانه ومثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالشها وضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید. به طور کلی مهارتهای زندگی عبارتند ازتوانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند. مهارتهای زندگی هم به صورت یک راهکارارتقای سلامت روانی وهم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی- اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر اعتیاد، خشونتهای خانگی واجتماعی، آزار کودکان، خودکشی، ایدز وموارد مشابه قابل استفاده است. به طورکلی مهارتهای زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه درجهت توانمند سازی جوانان درابعاد روانی – اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش وجامعه را ارتقا بخشند . دراین راستا ده مهارت را به عنوان مهارتهای اصلی زندگی، شامل مهارتهای: تصمیم گیری [1]، حل مسأله 2،تفکر خلاق3 ،تفکر نقاد4 ،توانایی برقراری ارتباط مؤثر 5، مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی 6 ، خود آگاهی 7 ،همدلی کردن 8 مقابله با هیجان 9 ، مقابله با فشار 10 معرفی نموده است(قاسم زاده،1383).
آموزش مهارتهای زندگی موجب ارتقای تواناییهای روانی – اجتماعی می گردد. این توانایی ها فرد را برای برخورد مؤثر با کشمکشها وموقعیت های زندگی یاری می بخشند، وبه او کمک می کنند تا با سایر انسانها، جامعه، فرهنگ و محیط خود مثبت وسازگارانه عمل کند و سلامت روانی خود را تأمین نماید. بدین ترتیب مهارتهای زندگی موجب تقویت یا تغییر نگرشها، ارزشها ورفتارهای مثبت وسالم بسیاری از مشکلات بهداشتی قابل پیشگیری خواهند بود(حقیقی،موسوی،مهرابیزاده،بشلیده،1385).
در حال حاضرسلامت روان را می توان به منزلهی توانایی رشد وگسترش هیجانات عقلی و معنوی، برقراری ارتباط با دیگران شامل همسالان و بزرگسالان، شرکت در فعالیت های آموزشی و اجتماعی انعطاف پذیری در مواجهه با سختی ها دانست . آموزش مهارتهای زندگی نقش اساسی را در بهداشت روانی ایفا می کند، البته زمانی که در یک مقطع سنی مناسب ارائه شود نقش برجسته تری خواهد داشت. به طوری که می توان گفت که بسیاری از نوروزها وسایکوزها ناشی از نقص دررشد مهارتهای زندگی اساسی است و در واقع آموزش مهارتهای زندگی نقش درمانی دارد(خدابخش وهمکاران،1389).
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-08-07] [ 08:02:00 ب.ظ ]
|