گرشاسب در «اوستا» به صفت نیرمانا یا نریمان و نیرم موصوف بوده و این اسم صفت در داستان به دو شخصیت ممتاز: گرشاسب و نریمان مایه می‌دهد و نریمان از راه سام و زال به رستم دستان هستی می‌بخشد. در صورتی که داستان «گرشاسب نامه» نریمان را به عزای گرشاسب پدرش می‌نشاند.

به هر صورت باید بدین نکته توجه داشت که مردم در تقدیر مرتبۀ پهلوانان باستانی بزرگ و قضایای مربوط بدانها مقید نمی‌شدند و به دلخواه خود آنها را برمی‌گزیدند، چنانکه رستم ما معروف در ادبیات اوستایی و قاتل اسفندیار پسر گشتاسب مروج کیش زردشتی را به اعتبار هنرنماییهای او در داستانها، طوری قدر می‌شناختند و ارزش

 می‌نهادند که در شاهنامه و شاید «خداینامه»ی پهلوی هم جایی برای توصیف گرشاسب نریمان قهرمان اوستایی تهی نمی‌گذاردند. چنانکه فردوسی از نام گرشاسب نریمان یا نیرم تنها در ضمن شاهنامه از زبان سام یاد می‌کند و به ذکر حوادث قهرمانی مربوط به او نمی‌پردازد.

یک مطلب دیگر :

 

تعداد صفحه : 174

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...