ترفندهای زنان در گریز از قدرت مردانه و اثرگذاری بر امور در خانواده برحسب طبقه اجتماعی، سبك زندگی، میزان تحصیلات، تعلق به گروه قومی و دینی و… تغییراتی می‏پذیرد. لذا در اینجا سعی بر آن بوده استراتژی‏های قدرت را در یكی از گروه‏های همگن زنان، یعنی زنان طبقه متوسط شهرستان سنندج بررسی كنیم. البته با یادآوری این نكته كه ما استراتژی‏های قدرت زنان كرد را از خلال روابط خویشاوندی و در میان گروه خانوادگی می‏پردازیم. خانواده كوچكترین واحد اجتماعی و خصوصی
ترین واحد نیز هست. بسیاری از تنبیهات سخت بدنی زن توسط شوهر، و یا فرزندان توسط پدر، ناپدری و نامادری و دیگر افراد بزرگسال در خانواده و نیز آزارهای كلامی و روانی در داخل خانه صورت می
گیرد. نگارنده بر این اعتقاد است كه زمانی كه افراد از كنش ارتباطی استفاده می
كنند توسل به كنش وسیله
ای و استراتژیك كاهش می
یابد. در كنش ارتباطی است كه سلامت جسم و روان افراد حفظ می
شود. زن و شوهری كه بتوانند با هم به راحتی و بدون موانع به كنش ارتباطی بپردازند‏ فضای سالمتری در خانه تولید خواهند كرد و این سلامت ارتباط بر كودكان و ارتباط آنان با والدین تأثیر بسیاری خواهد گذاشت و در آینده همین الگوها نه تنها در خانواده
ها كه از طریق افراد خانواده‏، در سطح اجتماعی و حوزه عمومی نیز، به رفتار در خواهد آمد و لذا به سلامت جامعه كمك فراوان خواهد نمود. من كارم را از سطح خانواده كه اولین نهاد اجتماعی كردن افراد است شروع كرده
ام كه اولین قدمها را برای داشتن جامعه
ای برابر، آزاد و عادل را از همین اولین آموزشگاه شروع كرده باشیم.«ارتباط بزرگ
ترین عامل منفردی است كه بر سلامت انسان و رابطه
اش با دیگران اثر می
گذارد» (ستیر، 1373: 75)

 

 

طرح مساله:

معمولاً همیشه از قدرت مردانه بحث شده و از زنان به گونه‏ای یادشده كه قدرتی نداشته و تصمیم‏گیری‏ها، اعمال خشونت‏های جسمی، جنسی و روانی و… همه از طرف مردان اعمال می‏شوند. بررسی‏ها در مورد قدرت زنان اندك بوده، خصوصاً در مورد زنان كُرد.

پایان نامه و مقاله

 

اصطلاح «غیرشدگی»[1] با مفهوم «دیگری شدن» و مفهوم فوكویی«بیرونی شدن» یا حاشیه‏ای شدن شخص ارتباط نزدیك دارد. شرایط غیرشدگی كه اغلب مترادف با «دیگری» تصور شده است، مختص شخص‏ حاشیه‏ای یا پیرامونی است كه به مراكز قدرت دسترسی ندارد. مراكز، نقطه مبدأ را بازنمایی می‏كنند كه در آن نقطه معنی به مثابه هنجار تعیین كننده، تأیید و تثبیت شده است. كسانی كه به دلیل طبقاتی، كاستی، جنسیتی یا مذهبی از مركز طرد می‏شوند نامرتبط با قواعد هنجاری طبقه‏بندی می‏شوند و«دیگری[2]» نام می‏گیرند. نظریه پردازان فمینیست بحث می‏كنند كه مردسالاری با استفاده از الگوهای هویتیِ ذات گرایانه و زیست‏شناسانه برای زنان، غیرشدگی را به تجربه زنان نسبت داده است. به این ترتیب تجربه زنان همگن شده، به حواشی رانده شده و در انقیاد هنجار عام، یعنی تجربة مرد درآمده است تا به قدرت مردسالاری مشروعیت و حقانیت بخشد.(هام وگمبل، 1382:‏ 30) به همین دلیل از تجربه قدرت‏نمایی زنان بسیار كم سخن گفته می‏شود. دیگر آن كه زنان عمده فعالیتشان در خانه بوده و خانه یك حوزه خصوصی است كه حوزه خصوصی در برابر حوزه عمومی كمتر به چشم می‏آید و اخبار در مورد اتفاقات و رویدادها و رفتارها درون خانه بسیار كمتر از حوزه عمومی منتشر می‏شود. حوزه خصوصی جایی است كه رفت و آمد به آن كم و كنترل شده است و لذا اطلاعات درباره آن اندك می‏باشد اما حوزه عمومی بسیار راحت‏تر به چشم می‏آید و حال كه زنان تا چند دهه اخیر محدود به حوزه خصوصی بوده‏اند اطلاعات ما از رفتارهای آن‌ها كم‌تر می‏باشد.

«از دیدگاه انسان‏شناسی فمینیستی همه فرهنگ‌ها زنان را در حوزة خانگی (خصوصی) و مردان را در قلمرو عمومی قرار می‏دهند. به اعتقاد میشل روزالدو بین فرودستی زنان در یك جامعه مشخص و میزان جدایی بین قلمروهای عمومی و خانگی رابطه مستقیمی وجود دارد.(روزالدو، به نقل از هام، 1382: 357)

لذا سعی كردیم كه روابط قدرت را در عرصه خصوصی، قلمروی كه زنان بیشترین حضورشان را در این عرصه دارند، بررسی كنیم.

«نكته‏ای كه باید بدان توجه داشت این است كه علم سیاست، تنها به مطالعه و بررسی رابطه قدرت در سپهر عمومی می‏پردازد، در حالی كه در زندگی خصوصی نیز رابطة قدرت وجود دارد و تفكیك میان دو حوزه، موجب بی‏توجهی به مسئله قدرت در عرصه خصوصی است. در دوره اخیر، نه تنها فمینیست‏ها، بلكه سایر اندیشمندان و نظریه‏پردازان، به دنبال رابطه قدرت در همه عرصه‏ها هستند. از این رو، تعریف سیاست توسعه یافته است و دیگر محدود به قدرت حاكمیت و دولت نمی‏شود و زندگی خصوصی را نیز در بر می‏گیرد.» (مشیرزاده، 1383: 172)

روابط قدرت در خانواده متاثر از فرهنگ حاكم بر جامعه می‏باشد و نیز به نوبه خود تأثیرگذار بر فرهنگ حاكم. در اینجا نمی‏توان از همه زنان كرد حرف زد زیرا این زنان برحسب ویژگی‏هایی از جمله طبقه اقتصادیشان و… وضعیتشان فرق می‏كند.

علاوه براین وضعیت زنان كرد در ایران با زنان كرد در سایر كشورها هرچند تشابهاتی دارد،‏ اما تفاوت‏هایی نیز می‏پذیرد زیرا فرهنگ كردها در هر كشور، از فرهنگ غالب در آن كشور تأثیراتی پذیرفته كه این تأثیرات بر نگرش آن خرده فرهنگ نسبت به منزلت و حقوق زنان و میزان مشاركت‏دهی زنان در فعالیت‏ها تأثیر می‏گذارد.

یک مطلب دیگر :

 

به همین دلیل ما اینجا از زنان در شهر سنندج كه یكی از شهرهای كردنشین در ایران می‏باشد سخن می‏گوییم.

یكی از عرصه‏هایی كه قدرت در آن ظاهر می‏شود و روابط قدرت را در آن می‏توان دید عرصه‏ خانواده است. كه خصوصاً برای بررسی قدرت زنان، عرصه قابل مطالعه و قابل دسترسی‏تری است. نگرش نسبت به زنان در این نهاد، بر نگرش در دیگر نهادها هم تأثیر گذاشته و نیز تأثیر می‏پذیرد. زیرا بخش بزرگی از اجتماعی‏شدن و یادگیری در خانه و خانواده روی می‏دهد و همین افراد بازیگران سیستم اجتماعی خواهند شد. از سیستم‏های اجتماعی تأثیر پذیرفته و نیز بر آن تأثیر می‏گذارند و نگرش‏ها و عادات رفتاری خود را در مكان‏ها و عرصه‏های مختلف با خود حمل می‏كنند.

قدرت مردان، در جامعه نسبت به قدرت زنان شناخته شده‏تر است زیرا آنها بسیار بیشتر از زنان در عرصه‏های اجتماعی حضور رسمی و صوری دارند. در برخی موارد هرچند زنان ظاهراً حضور ندارند و ما زنان را رسماً در جایگاه تصمیم‏گیرنده نمی‏بینیم. اما در واقع رهبران پشت پرده‏اند. در این موارد شاید نمی‏توان از واژه قدرت در معنای تخصصی آن و یا حتی اقتدار نام برد و بتوان از نفوذ زنان سخن گفت. آنان گاه نظرات و ایده‏هایشان را از طریق انتقال آنها به مردان،‏ وارد عرصه عمل كرده و بدین ترتیب در بسیاری از امور دخالت می‏كنند. یعنی هرچند در ظاهر امر این مرد است كه حرف می‏زند و رأیش را بیان می‏كند اما فی‏الواقع این تفكرات و نظرات زن است كه او را به این نظر یا عمل سوق داده است. مثلاً‏ در كردستان در مراسمی كه مهریه[3] تعیین می‏شود، این تنها مردان هستند كه در اتاقی گردهم نشسته و بر سر مقدار آن چانه می‏زنند. اما این تنها ظاهر قضیه است. درواقع در بسیاری از خانواده‏ها قبل از شروع این مراسم، در خانه زنان شروع به بحث با مردان خانواده می‏كنند و مقدار مناسب مهریه را به او می‏گویند. حتی او را مجهز به دلایل و شواهدی می‏كنند تا در مراسم برای اقناع طرف مقابل از آن استفاده كند. آیین تعیین مهریه نمونه‏ای است از صحنه‏های نفوذ زنان. و اما زن برای این نفوذ، از راهكارها و تمهیداتی بهره می‏برد كه موضوع اصلی مورد بحث ما است.

اما چون زنان در بسیاری از موارد خود در صحنه ظاهر نمی‏شوند، حرفی نزده و درظاهر در قضیه دخالتی ندارند، سبب این تصور در اكثریت مردم گشته كه زنان منفعل و بدون قدرت‏اند. به همین دلیل شناسایی نحوه اعمال قدرت از طرف زنان در عرصه‏هایی از خانواده از جمله: عرصه اقتصادی، عرصه تربیت فرزندان، عرصه زناشویی و… هدف این تحقیق می‏باشد. برتراند راسل در كتابش با نام قدرت، از قدرت پشت پرده سخن می‏گوید. او می‏نویسد« در هر سازمان بزرگی كه زمامداران قدرت زیادی در اختیار دارند، مردان(یا زنان) كوچكتری هم هستند كه با شیوه‏های شخصی خود در رهبران نفوذ می‏كنند» و البته او صفات لازم برای كسب قدرت پشت پرده را متفاوت از صفات لازم برای انواع دیگر قدرت می‏داند.(راسل: 1371، 71)

در اینجا واژه قدرت را به عنوان یك واژه عمومی بكار می‏بریم. در ذیل آن واژه‏های تخصصی اقتدار، نفوذ، دستكاری و… وجود دارد. شكل خاصی از قدرت موردنظر ما نمی‏باشد. بلكه مهم این است كه زنان بر امور در خانواده موثر واقع می‏شوند یعنی آنها را تحت‏تأثیر قرار می‏دهند. حال این تأثیرگذاری ناشی از اقتدار، زورگویی و سلطه باشد و یا ناشی از چانه‏زنی، اقناع و… مهم نحوه تأثیرگذاری و تاكتیك‏ها و نیز سیاست‏های زنان در طی جریان تأثیرگذاری می‏باشد. كه حال هدف زن از این تأثیرگذاری تامین منافع شخصی خویش، منافع خانواده پدری‏اش و یا نفع خانواده‏ای كه تشكیل داده است باشد. محور اصلی بحث ترفندها، گریزها، سیاست و استراتژی‏هایی است كه این زنان در جهت رسیدن به آنچه نفع و مقصود می‏دانند بكار می‏گیرند.

«قدرت پدیده‏ای است كه همیشه در زندگی اجتماعی وجود دارد. در همة گروه‏های انسانی برخی افراد اقتدار و نفوذی بیش از دیگران دارند و خودِ گروه‏ها نیز از نظر میزان قدرتشان متفاوتند. معمولاً قدرت و نابرابری رابطة نزدیكی بایكدیگر دارند. قدرتمندان می‏توانند منابع ارزشمند مانند دارایی و ثروت را انباشته كنند و به دست آوردن چنین منابعی به نوبة خود وسیلة ایجاد قدرت است.» (صبوری: 1381،‏26)

هرچند به دغدغه اصلی زنان و منبع اصلی موردنزاع آنها و حتی میزان كارایی این روش‏ها نیز پرداخته می‏شود اما اینكه آنچه او نفع خویش تشخیص می‏دهد آیا تشخیص درستی است و اینكه زندگی و انرژی و توان خویش را در جهت توهمی تلف كرده و یا اینكه آیا این روش‏ها اخلاقی و منطقی‏اند یا نه در محور اصلی مباحث ما قرار ندارد و صرفاً در راستای محور اصلی، اشاره‏ای به آنها خواهد شد.

لذا در اینجا اصطلاح كلی استراتژی‏های قدرت به راهكارها، ترفندها، گریزها، رفتارها، اعمال و… در جهت نفوذ، اقتدار، سلطه، قدرت و… اشاره دارد.

 

شرح مفاهیم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...