نرم افزار بومیسازی مدیریت پیکربندی در چارچوب CMMI در یک سازمان ... |
دانشـكده مهندسـی برق و کامپیوتر
پایاننامه كارشناسی ارشد در رشته مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
عنوان:
بومیسازی مدیریت پیکربندی در چارچوب CMMI در یک سازمان ایرانی
استاد راهنما:
دكتر اشکان سامی
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده درج نمی شود
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
چکیده:
بهبود مداوم فرآیندها از جمله اهدافی است که امروزه تمام صنعتها به دنبال آن هستند. در این راستا مدل یکپارچه بلوغ /توانمندی (CMMI) با ارائه یک چارچوب موثر، بیش از دو دهه است که در سطح بین المللی مطرح شده است. مدیریت پیکربندی (CM) یکی از نواحی فرآیندی پشتیبان در مدل CMMI است که در این تحقیق جهت
رفع برخی از مشکلات در سازمان ثبت اسناد از قبیل محافظت از دادهها، پایش و کنترل روالها و فرآیندهای سازمان، ارزش نهادن به ارباب رجوع، ارائه خدمات قابل اعتماد و مطمئن، ارائه خدمات با کیفیت بالا، استفاده بهینه از منابع بومیسازی شده است. بومیسازی مدیریت پیکربندی به این معناست که تمرینهای CM را متناسب با اهداف، وضعیت جاری و شرایط سازمان مورد نظر مناسب سازی کرده، در واقع تمرینهای CM را برای استفاده در سازمان هدف آماده سازیم. بدین منظور از نقشه راه IDEAL برای هدایت روند بومیسازی استفاده شد. همچنین در فاز استقرار از مدل IDEAL از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) جهت اولویتبندی بهبود فرآیندهای سازمان استفاده شد که بر اساس نتایج حاصله، فرآیند “پاسخ استعلام املاک” مورد بهبود قرار گرفت. سپس بهبودهای پیشنهادی در ناحیه CM توسط متخصصین بهبود فرآیند مورد ارزیابی و اعتبار سنجی قرار گرفتند. لازم به ذکر است که در مراحل مختلف این تحقیق از روشهای پرسشنامه و مصاحبه برای جمعآوری دادهها، نظرات و بازخوردهای متخصصین و کارمندان اداره استفاده شده است.
فصل اول
1- مقدمه
1-1- شرح مسئله
یک مطلب دیگر :
یک روش مدیریت پیکربندی (CM[1]) هوشمند به سازمانها اجازه می دهند تا منابع IT[2]خود را در حد ماکزیمم سودمندتر و قابل اطمینان تر سازند. توسعه دهندگان هر برنامه نیاز به توجه ویژه حدودا 60 درصد تاثیرات سرویس، به سبب مشکلات پیکربندی می باشند. بسیاری از آیتمها در طول یک دوره حیات محصول یا سرویس تغییر می کنند و حفظ دنباله این تغییرات مهم هستند. مباحث مربوط به CM ضعیف، شامل شکستهای مربوط به سیسستم، شکست سرویسهای کلیدی، کارایی ضعیف و کاهش بهره وری بوده و نتیجتا باعث تاثیر جدی در تجارت می شود.[1]
هدف اصلی مدیریت تغییرات، حذف تمام تغییرات محصول نیست ولی کمک به حداقل کردن تاثیرات منفی از تغییرات ضروری بوده و از تغییرات غیر ضروری اجتناب می کند.[2]
از نمای مدیریت پروژه[3]، CM یک فعالیت مدیریتی است که تعریف یک محصول، سیستم یا فرآیند را در طول تعریف کل چرخه حیات، مدیریت می کند. CM به متخصصان پروژه کمک می کند تا تضمین کنند محصولات و سیستمها، نیازمندیهای فیزیکی و عملیاتی تعریف شده خود را برآورده می کنند و هر تغییری روی نیازمندیهایشان به سختی کنترل شده، به دقت شناسایی شده و به ثبت می رسند. با انگیزههایی در کاهش زمان توسعه محصول، حداقل سازی هزینه در طول حیات و افزایش کلی کیفیت محصول، CM یک بخش ضروری از استراتژی تحویل محصول می باشد. CM اولین بار بصورت رسمی توسط دپارتمان دفاع آمریکا در دهه 1950، بدلیل فقدان یکریختی و ناسازگاری دادهها و مباحث کنترل تغییرات در مسابقه ای برای پرتاب موشک انداز آغاز شد. سازمان استانداردسازی بین المللی اولین راهنما را در CM به شکل ISO-10007 در سال 1994 شامل cm در نیازمندی بر اساس استانداردهای هوافضا مثل AS-9100، تعریف نمود. CM یکی از مهمترین نواحی فرآیندی در مدلهای بلوغ فرآیند توسعه داده شده توسط مهندسی نرم افزار می باشد.CM یک فعالیت Through Life است که چرخه حیات پروژه را مدام گسترش می دهد. جهت برقراری و حفظ یکپارچگی سیستم/محصول سرتاسر چرخه حیات، CM یک فعالیت تکراری و مداوم است [3]
سازمان ثبت اسناد شامل فرآیندهای متعدد خدماتی جهت ایجاد، تغییر، استعلام در مورد انواع اسناد مالکیت است. بنابراین حفاظت از اسناد مالکیت و کنترل دسترسی به اطلاعات آنها یکی از اهداف اساسی سازمان است. از طرف دیگر، این سازمان در تعامل مستقیم با قوه قضایه، دفاتر ثبت اسناد رسمی، سایر سازمانها و ادارات دولتی و خصوصی، همچنین ارباب رجوع، به ارائه خدمات می پردازد، از اینرو نیازمند بکارگیری فرآیندها و روالهای با کیفیت جهت مواجه با تبادل گسترده اطلاعات می باشد. از جمله اهداف کیفیت در این سازمان می توان به سرعت بالا، هزینه کمتر، قابلیت دسترسی بالا، دقت در ثبت و نگهداری اسناد و اطلاعات، سهولت استفاده از خدمات و رضایت ارباب رجوع اشاره کرد. دستیابی به اهداف فوق الذکر مستلزم تعریف و بکارگیری صحیح فرآیندهای مدیریت پیکربندی در سازمان است. فرآیندهای مدیریت پیکربندی به عنوان یکی از نواحی فرآیندی در اکثر مدلها و استاندارهای بهبود فرآیند همچون CMMI [4][4]، PMBOK [5]، ITIL مطرح است. این ناحیه تعریف و اجرای صحیح فرآیندهای سازمان در سایر نواحی (مثلا نواحی مدیریت نیازمندیها، طرح ریزی پروژه یا تضمین کیفیت فرآیند و محصول) را تضمین کرده، لذا از اهمیت بالایی برخوردار است. با این وجود ملزومات و رهنمونهای ارائه شده در این مدلها، بصورت کلی بیان شده و به عبارت دیگر فاقد جزئیات و نحوه پیادهسازی در سازمانهای مختلف است. بنابراین ابتدا باید هریک از این مدلها را بر اساس اهداف، نیازها و شرایط سازمان بومیسازی کرد تا قابل پیادهسازی شوند[5]. اما فرآیند بومیسازی نیازمند وجود تخصص در زمینه کاری سازمان و مدل مورد استفاده برای بهبود فرآیند، برنامه ریزی مناسب و تخصیص منابع موردنیاز است، در غیر اینصورت با خطر شکست مواجه خواهد بود [6]. در این راستا اولویتبندی بهبود فرآیندها می تواند نقش بسزایی در آغاز و هدایت بهبود فرآیند بر اساس نیازها و منابع موجود بویژه در سازمانهای کوچک و متوسط (SME[6]) داشته باشد.
چالشها و موانعی که در بومیسازی مدیریت پیکربندی وجود دارد، بسیار بوده و به همین دلیل نیاز است تا آنها را جهت ارائه طرح بهتر مدیریت پیکربندی شناسایی کرده و برای آنها راه حلهایی با توجه به مدل مورد استفاده بیابیم. چالشها از قبیل این موارد می باشد: فقدان پشتیبانی مدیریت ارشد سازمان، هزینههای بالا نسبت به مزایای CM، فقدان آموزش کافی در ناحیه CM برای پرسنل سازمان، فقدان طرح جاری CM و ضعف در تعریف نیازمندیهای CM[3]
لازم به ذکر است که بصورت کلی هدف اصلی برنامه بهبود فرآیند، اصلاح جریان کاری فرآیندها در سطح سازمان است که این امر می تواند با استفاده از ابزارهای مناسب مورد پشتیبانی قرار گیرند[7].
2-1- انگیزه تحقیق
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-08-09] [ 04:47:00 ب.ظ ]
|